بم ،7 سال بعد
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بم ،7 سال بعد
نوشته شده در 12 دی 1389
بازدید : 20
نویسنده : مولوی
7 سال از آن روز مي‌گذرد، روزي كه من و دو نفر از همكارانم، ساعت 4 صبح، فرداي روز زلزله به فرودگاه بم رسيديم. اتوبوسي از فرودگاه، ما و بقيه همسفرانمان را كه همگي امدادگر بودند، به مركز شهر رساند. تصوير اوليه بيشتر شبيه يك خواب يا لوكيشني از يك فيلم بود تا واقعيت.

به اولين كوچه كه رسيديم، سپيده زده بود و توي گرگ و ميش هوا، امدادگران، اعضاي يك خانواده را از زير آوار بيرون مي‌آوردند و جسم بي جانشان را كنار هم مي‌گذاشتند، تعداد جسد‌ها زياد مي‌شد و در مقابل نگاه بهت زده ما كسي توضيح داد كه صاحبخانه،شب زلزله مهمان داشته و هيچ يك از ساكنان آن خانه زنده نمانده‌اند.

اين وسط جسد بچه‌ها بيشتر اذيت مي‌كرد، خصوصا كه يكي از پسر بچه‌ها انگار هنوز خواب است، خودش را جمع كرده بود و دستش را زير سرش گرفته بود.فكر مي‌كرديم براي شروع، اولين روز ماموريتمان از جاي بدي آغاز شده است اما در 4روز اقامتمان هر لحظه‌اش همين اندازه سنگين و دردناك بود.

لحظاتي كه در كوچه و خيابان بم راه مي‌رفتيم و تنها بازماندگان زلزله، كه همه عزيزانشان را از دست داده بودند به ما به چشم آشنا مي‌نگريستند و نوحه سرايي مي‌كردند.ظهر روز اول، همين‌طور كه بي‌هدف خيابان‌ها را گز مي‌كرديم، ماشيني برايمان نگه داشت، مي‌خواستيم برويم سمت يكي از ميدان‌هاي اصلي تا به خيال خودمان به اداره ارشاد برويم و خبري بگيريم.

مردي كه ما را تا نزديكي آوارهاي اداره ارشاد رساند، پدر 11 بچه بود كه همه‌شان در زلزله كشته شده بودند،حالا مي‌رفت سمت منزل برادرش تا كمك كند جسد برادرزاده‌اش را از زير آوار بيرون بياورند، ما را تا خيابان اصلي رساند و بابت اين‌كه نتوانست تا مقصد مورد نظر، ببردمان، عذرخواهي كرد.

كودك 8 ـ‌7 ساله‌اي كه بازمانده يك خانواده بود، پيرزني كه همه فرزندشان را از دست داده بود، پدري كه تازه از قبرستان شهر بر مي‌گشت و 3 فرزندش را تازه به خاك سپرده بود، مردي كه تازه عروسش هنوز زير آوار بود، زني كه از چهره كودكش در زير آوار، چيزي باقي نمانده بود حسرت ديدار آخر به دلش مانده بود و هزاران مصيبت و اندوهي كه هنوز هم از يادم نرفته است.

همين‌ها كه يادآوريشان هنوز غمگينم مي‌كند، اين تصويرها كه خواندنشان ناراحتتان مي‌كند، هر لحظه زندگي بمي‌هاست در اين 7 سال گذشته، اين را من نمي‌گويم، خبرنگاري مي‌گويد كه همان زمان با او آشنا شده بودم، آن زمان ساكن بم بوده و حالا ديگر نه در بم مانده و نه در خبرنگاري اما از حال و هواي آنها بخوبي خبر دارد.

يك جور تلخي مي‌گويد: براي شما در تهران، بم يعني 5 دي و تا 5 دي ديگر خبري از شما نمي‌شود اما براي بمي‌ها هر لحظه‌اش 5 دي است.

از دوستش مي‌گويد كه هنوز در كانكس زندگي مي‌كند و ادامه مي‌دهد: هر چند كه مردم و دولت به هم كمك كردند و بم كمي كمر راست كرد، اما هنوز هم كساني هستند كه وام مسكنشان را به زخم‌هاي ديگرشان زده‌اند و خانه شان نيمه كاره مانده است.

به گفته او چهره بم خيلي عوض شده اما هنوز هم مانده تا بم،بم شود. حرف‌هايش در مورد بازسازي بم كه تمام مي‌شود، باز تاكيد مي‌كند كه مشكل بم در حال حاضر اينها نيست: از 5 دي تا به امروز هيچ عروسي در بم برگزار نشده كه از لحظه ورود عروس و داماد، يعني شادترين لحظه عروسي،همه اشك‌ها روان نشود و يادش بخيرها و كاش فلاني هم بود، شروع نشود.

حالا خودتان تصور كنيد كه اگر عروسي‌هايش اين‌گونه برگزار مي‌شود، بقيه حال و احوالشان چگونه است. برايم تعريف مي‌كند از خانه عمويش كه عكس 12 نفر از رفتگانشان را به ديوار زده‌اند و هر روزشان را خيره به آن عكس‌ها مي‌گذرانند. حال بقيه مردم شهر هم خيلي متفاوت نيست. همه حرفش اين است كه اين روزها مردم بم به شادي نياز دارند، بايد فكري به حالشان كرد تا روحيه‌شان عوض شود.

مستوره برادران نصيري 
گروه جامعه



www.mahdipc.tk http://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.com
سایت خدماتی تک بیست



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: