براي بسياري از علاقهمندان سريال «مختارنامه» بازي بازيگران، دكورهاي بزرگ و گسترده، ديالوگنويسي و ساير جنبههاي هنري جذاب و ديدني است.
برخي از آنها مسحور همين جنبههاي ظاهري ميشوند اما اينها همه جزئياتي است كه قرار است مخاطب را به عمق ماجرا و داستان ببرد.
دوست ندارم از تعبير «مختارنامه بعدها بيشتر درك خواهد شد» استفاده كنم؛ زيرا اثر هنري اول بايد پاسخ نياز خود در زمان حاضر را بدهد و بعد به فكر آينده باشد. حالا براساس اين استدلال كافي است از اين لايه ظاهري عبور كنيم تا به عمق داستان برويم و با جنبههاي بسيار مهمي مواجه شويم.
مختارنامه در قسمت سيزدهم خود كه جمعه شب 3 دي ماه پخش شد، حاوي چند نكته مهم در اين زمينه است. نكته اول لشكركشي«حصين بن نمير» فرمانده اموي به سمت مكه است كه آن را به فتح مكه توسط پيامبر اكرم(ص) تشبيه ميكند.
در جبهه مقابل «عبدالله بن زبير» اين حمله را به حمله سپاه ابرهه به مكه تشبيه ميكند. در چنين وضعيتي كه دو جبهه باطل براي مقابله با يكديگر از دين سوءاستفاده ميكنند، مختار ايستاده است كه با جبهه اموي مخالف است و به قصد قدرت به جبهه آلزبير نزديك شده است.
البته آلزبير هم ميانهاي با اعتقادات او ندارد و تنها به فكر بهره گرفتن از قدرت شمشير و ذهن سياستمدار مختار براي پيروزي در نبرد است. بايد به اين موارد ريزه كاريهاي ديگر داستان را هم اضافه كرد. مثلا جايي كه اشقياء با پرچم لااله الاالله مقابل امام حسين(ع) صفآرايي ميكنند و با وجود اعتقاد به اين شعار، به صف نمازگزاران روز عاشورا حمله ميكنند.
آيا چنين تناقضي قابل قبول است و آيا براي چنين رفتاري ميتوان نامي جز «استفاده ابزاري از دين» به كار برد؟ حالا از قسمتهاي بعدي خوارج هم به اين تركيب اضافه ميشوند. افرادي كه دستشان به خون امام علي(ع) و امام حسن(ع) آلوده است اما مختار براي پيروزي در جنگ با آنان متحد ميشود.
نشان دادن شكافهاي فكري و مذهبي موجود در جامعهاي كه هنوز يك قرن از فوت پيامبر(ص) آن نگذشته، يكي از مهمترين ويژگيهاي سريال مختارنامه است كه ميتواند دستمايه مطالعهاي دقيقتر درخصوص تاريخ آن دوره براي مخاطبان سريال باشد.
رضا استادي
گروه فرهنگ و هنر