با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید.امیدوارم از وبلاگ من خوشتون بیاد.فقط اگه می خواین از همه ی امکانات وبلاگ بهره ببرید!!!عضو شید. می خوام یه وبلاگ مستقل درست کنم که توش تمام شعرهای که نوشتم رو بذارم.منتظر باشید!
آدرس اصلی:
www.mahdipc.tk
ستون «پيرنگ» از اين به بعد ميزبان خلاصه و چكيده رمانهاي معاصر ايراني منتشر شده در سالهاي پس از انقلاب اسلامي خواهد بود. در اولين گام هم به سراغ رمان «تالار پذيرايي پايتخت» از محمدعلي گوديني رفتهايم.
محمدعلي گوديني متولد سال 1335 است او در كارنامه ادبي خود لبخند تلخ، كنار جاده خاكي و مجموعه داستان سيلاب را دارد. از او به عنوان نويسنده حوزه ادبيات كارگري نام ميبرند. تالار پذيرايي پايتخت رمان ديگري از او است با 296 صفحه و 6 فصل. اين كتاب داراي رتبه تقديري در دوره اول جشنواره داستان انقلاب و جايزه جلال آل احمد است.
چكيده داستان:
موضوع رمان از روستاي پاميل و چند روستاي اطراف آن به نامهاي برف رود، چغاپيره و گودپهن و... شروع ميشود با پياده كردن طرح تقسيم اراضي ـ يكي از اصول انقلاب سفيد ـ در اين روستاها نيز مانند روستاهاي ديگر، دگرگونيهايي رخ ميدهد كه تمام زندگي آنها را تحت تاثير خود قرار ميدهد. بخشي از اين تاثيرات مربوط به اختلافات بين اهالي و همچنين كشيدن پاي امنيه به روستا و بخشي ديگر موجب رها كردن روستا و آمدن آنها به سوي شهرها ميشود. غلامعلي ـ شخصيت اصلي و راوي ـ پسر نوجواني است كه با 3 خواهر و 2 برادر و پدر و مادر خود در اين روستا زندگي ميكند. او نيز در پي آمدن خانواده عمويش به شهر ميآيد و با تحمل سختيهاي بسيار و انجام كارهاي سخت مانند فرفره و جغجغهفروشي، آبفروشي، شاگردي بازار ترهبار و ميوه، شاگرد قهوهچي، و شاگرد ماستبندي و... به رنگ مردم شهري در ميآيد. او بعد از سربازي در بخشهاي آخر رمان، در استخدام كارگاه پارچهبافي در ميآيد. همچنين داستان حكايت از آمدن روستايياني ديگر از آبادي پاميل و ديگر آباديها دارد، كه هر كدام با چه مشكلاتي روبهرو ميشوند. بيش از هر كس براتعلي، پسر عمويش درگير اين ماجرا ميشود چرا كه هم معتاد و هم دزد ميشود.
اين جريان روزبهروز خسارات و مشكلاتي به بار ميآورد كه امام خميني(ره) به انجام آن اعتراض ميكنند و در پي آن جريان كشتار 15 خرداد به وجود ميآيد و در نهايت حضرت امام تبعيد ميشوند. غلامعلي به سربازي ميرود، خانوادهاش هم به پايتخت كوچ ميكنند و ابتدا در يك مرغداري ساكن ميشوند. ناصر نجله يكي از اهالي آبادي، بعد از مهاجرت به خدمت دولت و امنيت در ميآيد و كار و بارش خوب ميشود و صاحب 2 دانگ از سينماي آبي و 2 دانگ از تالار پذيرايي پايتخت ميشود. او همچنين خان شده و با نخست وزير رفت و آمد دارد شجاعالدين كه در دفتر مصالحفروشي كاظمخان ـ پايگاهي كه براي روستاييان سخنراني ميكند ـ دستگير و زنداني ميشود، كه هم زمان با آن عروسي براتعلي را در همان تالار پذيرايي پايتخت جشن ميگيرند.