گذار از نيهيليسم
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
گذار از نيهيليسم
نوشته شده در پنج شنبه 7 بهمن 1389
بازدید : 8
نویسنده : مولوی
اگر مساله اصلي در روان‌شناسي امروز، افسردگي (Depression) است، مساله اصلي در فلسفه امروز هم، نيست‌ انگاري يا نيهيليسم است، اما آيا نيهيليسم بيماري مشخصي است كه همه چيزش از پيش نزد معتقدان به معنا معلوم بوده و با نسخه‌اي سرپايي درمان مي‌شود؟

يا اين كه نه، از جنس شك است و شك معبري است ضروري براي شناخت كه بايد به جاي توقف، درصدد گذار از آن بود؟ ارنست يونگر در كتاب «عبور از خط» با بياني ژرف و به واقع دور از دسترس فهم و شناخت درخور ما، به اين مساله اصلي دنياي جديد مي‌پردازد.

با اين وصف روشن است كه اين نوشتار كه با نگاهي به مفهوم شك در كتاب ارنست يونگر به قلم تحرير درآمده به هيچ رو متضمن ادعاي فهم و شناخت نيست بلكه تلاشي است براي نزديك شدن به معنا و مقصود مؤلف با رجوع به آنچه از بزرگان انديشه در اين باب آموخته‌ايم.

ارنست يونگر، از همان ابتدا با نقل اين عبارت تامل‌برانگيز درباره نيچه، به شكلي ناگهاني به بحث اصلي كتاب يعني نيهيليسم ورود مي‌يابد: «نيچه در جملات آغازين كتاب «اراده به سوي قدرت» از خود «به عنوان نخستين نيست انگار كامل اروپا ياد مي‌كند كه نيست‌انگاري را تا آخرين مراحل آن به جان آزموده و اكنون آن را پس پشت خويش، زير پاي خويش و بيرون از خويش مي‌يابد.»

با اين آغاز كوبنده، يونگر همه آنچه را كه قرار است در كتاب كم‌حجم ولي پرمغز «عبور از خط» ارائه دهد، خلاصه مي‌كند. اين كه سخن در باب نيست‌انگاري است، اما نه تبليغ و ترويج آن و نه طرد و تخطئه ساده‌انديشانه‌اش، بلكه بحث در اين است كه رسيدن به آخرين مرحله از نيست‌انگاري آغاز عبور و گذار از آن يا به به تعبير نيچه آغاز «پس پشت خويش» و «زير پاي خويش» و «بيرون از خويش» يافتن آن است. عبارت بعدي يونگر بعد از اين معرفي نخستين به روشني گواه اين مدعاست: «نيچه بلافاصله پس از ذكر اين مطلب به اين نكته اشاره مي‌كند كه پيش از اين در اثرش از وقوع جنبش مخالف نيست‌انگاري خبر داده است كه در «آينده‌اي نامعلوم» جايگزين آن خواهد شد، هرچند نيست‌انگاري به عنوان پيش فرض ضروري اين جنبش به شمار مي‌رود».

اين قيد آخر يعني جمله «هرچند كه نيست‌انگاري به عنوان پيش‌فرض ضروري اين جنبش به شمار مي‌رود» اشاره به اين حقيقت مسلم ولي پنهان از درك ظاهرانديشانه دارد كه شك لازمه يقين است. شهيد مطهري بصراحت بيان مي‌كند كه شك به خودي خود مذموم نيست بلكه زماني كه پل يقين باشد، پسنديده و ارزشمند نيز هست. منتها سخن در اين است كه چه شكي مي‌تواند مقدمه يقين باشد؟ يا بهتر است بپرسيم چه شكي شك اصيل و معتبر است؟ در پاسخ بايد گفت شكي كه واقعا شك باشد نه فريب.

كسي كه شك دارد، تأمل مي‌كند و پرسش. جزميت ندارد و انكار نامسوولانه نمي‌كند، چراكه اساسا شك جاي پاي محكمي براي تكيه نيست. قطعيتي كه پايه اش شك باشد تفاوتي با تعصب كوركورانه ندارد، اگرچه به نظر آزادانديشانه بيايد. نيست‌انگاري مرحله‌اي از شك است كه در آن فرد شكاك معناباخته مي‌شود، به بن‌بست مي‌رسد و راهي به رهايي نمي‌يابد. با اين همه به تصريح خود يونگر «نيست‌انگاري را نبايد «پايان» تلقي كرد» بلكه بايد آن را آغازي دانست ضروري و ناگزير: «بايد نيست‌انگاري را آن سرنوشت سترگ و قدرت بنياديني دانست كه كسي را ياراي گريز از نفوذ آن نيست. ازجمله لوازم اين خصوصيت جامع نيهيليسم آن است كه پيوند با امر مطلق ناممكن شده است».

اما شك چه كسي شك واقعي است؟ يونگر در كتاب خود در مقام پاسخ به اين پرسش نيست، اما سياوش جمادي در كتاب «يادبود ايوب در جهان كافكا» در اين خصوص سخني قابل تامل دارد: «سنگيني درد شك و احساس گناه را كسي احساس مي‌كند كه تربيت و آموزش ديني زمينه گذشته اوست. كسي كه از كودكي حرمت به سنت و آيين را نياموخته است از اين درد چيزي نمي‌داند و حتي الحادش بي‌پايه است.»

شايد منشأ اين گفته جمادي اين باشد كه شك همواره مسبوق به يقين است. كسي كه پيشتر يقيني ـ ولو خام ـ درخصوص دين و آيين و به طور كلي ايمان و معنا نداشته، به چه چيزي مي‌خواهد شك كند؟ آيا نه اين است كه اين شك اغلب سرپوشي است خوشرنگ و لعاب براي توجيه ناداني و جهل؟ اين را گفتيم كه تأكيد كرده باشيم مراد از آن شك و آن نيست‌انگاري كه سخن از گذار و عبور از آن مي‌رود آن تلقي سطحي نگرانه‌اي نيست كه خيلي‌ها امروزه از نيهيليسم دارند. آن تلقي خام، مخالفت‌هاي خام هم به دنبال دارد. مخالفت‌هايي كه ارنست يونگر حساب نگره خود را از آنها جدا مي‌كند و مي‌گويد: «مي‌توان ادعا كرد كسي كه نسخه‌هاي حتمي مي‌پيچد يا نيرنگ باز است يا خبر از واقعه ندارد».

ارنست يونگر: عبور از خط و گذر از نقطه صفر صحنه نمايش را به دو نيمه تقسيم مي‌كند و حاكي از آن است كه بازي به نيمه رسيده و هنوز پايان نيافته است تا رسيدن به مرحله يقين راه زيادي مانده است اما امكان اميد وجود دارد

اما آيا مي‌توان انسان‌ها را توصيه به شك نمود؟ آيا همگان قدرت مواجهه با رنجوري حاصل از آن را دارند؟ پاسخ يونگر منفي است. او با بيان اين كه شك چيزي نيست كه به آن توصيه شود، تصريح مي‌كند كه «كسي جرات شك انديشي دارد كه از شكنجه و بيگاري باكي ناشته باشد، اما چنين افرادي اندكند.» شبيه چنين مساله‌اي را شهيد مطهري در باب عشق زناشويي مطرح مي‌كند. اين كه شايد زندگي مشترك با عشق، گزينه‌اي آرماني باشد، اما عشق ورزي در توان همگان نيست. عشق، قرين با رنج و غم است و نمي‌توان همگان را به تحمل اين غم ـ اگرچه همراهش لذت وافر نيز باشد ـ‌ توصيه نمود. پس ضرورت شك را بايد در نسبت با ظرفيت و توانايي نفوس مدنظر داشت نه به صورت عام و مطلق.

در اينجا لازم به يادآوري است كه نيست‌انگاري در كلام يونگر محدود به آن معنا از شك كه در اينجا گفته شد، نيست. اما شايد بتوان ادعا كرد كه برآيند كلي سخن يونگر درباره شك‌انديشي نيست‌انگارانه، چيزي از قبيل مضمون اين سخن نيچه است كه مي‌گويد خانه‌هايتان را در دامنه‌هاي كوه آتشفشان بنا كنيد و در نتيجه در تناسب با اين سخن، شهيد سيدمرتضي آويني كه پس از نقل اين گفته نيچه در ابتداي مقاله «انفجار اطلاعات» مي‌نويسد: «و من همه كساني را كه در جستجوي حقيقت‌ هستند‌ مخاطب اين سخن مي‌يابم.»

نكته‌اي كه درخصوص تعريف ارنست يونگر از نيست‌انگاري حائز اهميت است حدفاصل شك نيست‌انگارانه با يقين معناگرايانه است. يعني اين طور نيست كه شك مستقيما به يقين بينجامد. در اين ميان مراحل ديگري هم وجود دارند: 1ـ‌ گذار از مرحله شك به بدبيني، 2ـ‌ شروع فعاليت‌ها در مكان‌هايي عاري از خدا و ارزش‌ها و 3ـ‌ انجام فعاليت‌هاي جديد. يعني شك نيست‌انگارانه فقط به مرتبه لاادري خلاصه نمي‌شود و به دنبال خود مراتبي از جزميت را نيز به دنبال مي‌آورد. منتها سخن در آن است كه در تمامي اين مراحل اگر پرسشگري متوقف نشود، گذار به اطمينان و يقين همچنان ممكن است.

ارنست يونگر شناخت و از آن بالاتر، لمس نيست‌انگاري را براي درمان آن، وظيفه‌اي بر دوش آزادگان جهان مي‌داند كه نبايد از زير بار آن شانه خالي كنند. او بصراحت اعلام مي‌دارد كه «انسان آزاده مكلف است بينديشد كه چه رفتاري در برابر عالمي پيشه كند كه نه فقط نيست‌انگاري بلكه چيزي بدتر بر آن حاكم است. اين كه نيست‌انگاري به حالتي عادي مبدل شده است».

آزاد جعفري 
جام‌جم



www.mahdipc.tk http://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.com
سایت خدماتی تک بیست



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: