روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند از جمله «نكاتي درباره يك روز مذاكره»،«رابطه قدرت با ديكتاتوري»،«مرور خطاهاي محاسباتي غرب»،«پروندههاي تازه براي ايران»،«اختناق و سانسور عامل اساسي حوادث تونس»،«مديريت ايراني، يعني مديريت ما»،«اشتباه در قيمتگذاري گاز»و...كه برخي از آنها در زير ميآيد.
كيهان:نكاتي درباره يك روز مذاكره
«نكاتي درباره يك روز مذاكره»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن ميخوانيد؛پس از يك دور مذاكره در ژنو به نظر مي رسد 1+5 عملا واقع گرايي پيشه كرده و با هدف بي نتيجه نماندن مذاكرات قصد دارد انعطاف هايي در موضع خود ايجاد نمايد.
در دور اول مذاكرات پس از آنكه كاترين اشتون احساس كرد بازگشت به بحث هاي تكراري قبلي با محوريت نگراني از برنامه هسته اي ايران، با پاسخ قاطع هيئت ايراني مواجه خواهد شد و حتي ممكن است منجر به قطع مذاكرات شود، از اين موضوع صرف نظر كرد و در جمع بندي پذيرفت كه موضوع دورهاي بعدي مذاكرات «يافتن نقاط مشترك» باشد.
ايران همچنين در اين دور از مذاكرات پيشنهادهايي مشخص در چارچوب دستور كار گفت وگو براي همكاري ارائه كرد كه مورد توجه 1+5 قرار گرفت. اين پيشنهادها دقيقا در چارچوب دستوركاري كه در ژنو مورد توافق قرار گرفته بود مطرح شد و نشان داد كه ايران در پي گيري مباني توافق شده كاملا جدي است.
طرف هاي غربي قبل از مذاكره هم به طور خصوصي و هم در اظهارنظرهاي رسانه اي تاكيد كرده بودند كه در مذاكرات اسلامبول روي درخواست انجام اقدامات اعتمادساز و برداشتن گام هاي عملي در موضوع هسته اي متمركز خواهند شد اما كوتاه آمدن زودهنگام آنها از اين موضع رسانه اي نشان مي دهد كه در پس پرده اتفاقات ديگري در حال وقوع است.
به نظر مي رسد كه چند عامل مهم به رفتار غرب در دورهاي بعدي مذاكرات اسلامبول شكل خواهد داد.
1- 1+5 آماده اعمال دور جديدي از تحريم عليه ايران نيست و اعمال پي در پي تحريم هاي يك جانبه از جانب آمريكا هم بر اختلاف هاي داخلي اين گروه افزوده است. همانطور كه لاوروف ديروز گفت برخي اعضاي 1+5 عقيده دارند نه تنها نبايد تحريم جديدي عليه ايران وضع كرد، بلكه بايد دورنماي لغو تحريم ها را هم به ايران نشان داد. مهم ترين دليل مخالفت هاي دروني در 1+5 براي اعمال تحريم هاي جديد اين است كه از تحريم هاي فعلي تاكنون هيچ نتيجه اي حاصل نشده در حالي كه آمريكا به اعضاي 1+5 اطمينان داده بود تحريم ها به سرعت نتيجه خواهد داد. تغيير ارزيابي هاي اطلاعاتي ارائه شده از جانب آمريكا و اسرائيل هم اعمال تحريم هاي جديد را بسيار دشوار كرده است چرا كه اكنون دشمنان خوني ايران هم ديگر به صراحت مي گويند كه قبول ندارند برنامه ايران يك تهديد است.
2- موضع بعدي اين است كه ظاهرا غربي ها آرام آرام در حال پي بردن به عمق گفتمان جديدي هستند كه ايران مي خواهد بر مذاكرات حاكم كند.
ايران گفتمان همكاري را به اين دليل پيشنهاد كرد كه اولا بر يك درك دقيق از نيازهاي آمريكا مبتني بود و ثانيا امكان حفظ آبروي كافي (face saving) براي 1+5 را فراهم مي كرد تا بتوانند به آرامي از كنار بحث هاي تكراري درباره برنامه هسته اي ايران بگذرند و وارد فضاهايي جديد در مناسبات اقتصادي و منطقه اي شوند. ضمن اينكه ايران عقيده داشت ورود به گفتمان هاي قديمي مانند اعتمادسازي و درخواست انجام اقدام هاي اعتمادساز بحث هاي كهنه اي را زنده خواهد كرد كه هيچ راه حلي براي آنها وجود ندارد و روند حركت رو به جلو را هم با بن بست مواجه مي كند. در اين گفتمان مذاكراتي جديد، فقط موضوعاتي مي توانند در دستور كار قرار بگيرند كه به عنوان يك «نقطه مشترك» قابل تعريف باشند و لذا جايي براي طرح ادعاهاي يك طرف عليه طرف ديگر باقي نمي ماند. غربي ها ادعا مي كنند كه نگراني هايي درباره برنامه هسته اي ايران دارند. پاسخ اين است كه ايران هم نگراني هاي بسيار بيشتري درباره رفتار آنها در حوزه هاي بسيار متنوع دارد. اگر بناست يك روند طولاني مدت مذاكراتي شكل بگيرد، آمريكايي ها بايد خود را با اين مسئله وفق بدهند كه نمي توانند همچنان به هوچي گري ادامه بدهند و بايد دست از آرزوهاي دست نيافتني كه نام آن را «درخواست هاي جامعه بين المللي از ايران» گذاشته اند، بردارند.
3- ورود به يك فرايند بلند مدت به دو چيز بستگي دارد: 1- نتايج و 2- دورنما. يكي از اشكالات جدي مذاكرات هسته اي در دوران اصلاحات كه منجر به وارد آمدن خسارت هاي قابل توجه به كشور شد اين بود كه دو طرف هيچ توافقي درباره نتيجه و دورنماي مذاكرات نداشتند اما طرف ايراني با دل خوش كردن به واژه ها سعي مي كرد هر طور شده به مذاكره با تروئيكاي اروپا ادامه بدهد. به عنوان نمونه، گفته مي شد كه هر دو طرف عقيده دارند بايد اعتمادسازي شود، هر دو طرف عقيده دارند ايران بايد برنامه هسته اي صلح آميز داشته باشد، هر دو طرف عقيده دارند تعليق اقدامي داوطلبانه است و هر دو طرف قبول دارند ايران بايد درباره صلح آميز بودن برنامه اش به غرب تضمين عيني بدهد و... اينها همه واژه هايي خوش آب و رنگ بود اما دقيقا به اين دليل كه دو طرف برداشت هايي كاملا متضاد از اين واژه ها و گزاره ها داشتند مذاكرات نه فقط هيچ وقت به نتيجه نرسيد بلكه تبديل به جاده يك طرفه امتيازدهي به غرب شد. منظور غرب از اعتمادسازي توقف مرحله به مرحله چرخه سوخت در ايران بود اما مذاكره كنندگان ايراني مي گفتند اعتمادسازي به معناي تغيير ديدگاه غرب نسبت به چرخه سوخت است.
تعريف غرب از برنامه هسته اي صلح آميز برنامه هسته اي بود كه غني سازي از آن حذف شده باشد در حالي كه تيم ايراني تصور مي كرد غني سازي خروجي يك فرايند اعتمادسازي در طولاني مدت خواهد بود. غرب تصور مي كرد اقدام داوطلبانه تعليق بايد دائمي شود اما ايران آن را موقت و تنها زمان حصول اعتماد تعريف مي كرد. منظور غرب از تضمين عيني توقف هميشگي غني سازي بود اما طرف ايراني فكر مي كرد كه تضمين هاي عيني در دل روابط ارتقا يافته با غرب در حوزه هاي سياسي، امنيتي و اقتصادي خفته است و ... اين داستان غم بار و عبرت آموزي است كه بدون شك ديگر تكرار نخواهد شد. اگر بنا باشد كه ايران و 1+5 وارد يك «فرايند گسترده مذاكراتي» شوند، از همين حالا بايد معلوم باشد كه دورنماي مذاكرات چيست و چه چيزي يك «نتيجه» محسوب مي شود. ايران اين موضوع را در ژنو و اسلامبول روشن كرده است كه آماده مذاكرات جامع است اما اولا در اين باره كه آيا بايد غني سازي بكند يا نه، يا در اين باره كه تحت چه شرايطي غني سازي بكند، با هيچ كس به جز آژانس آن هم طبق مقررات بين المللي مذاكره نخواهد كرد و ثانيا 1+5 اساسا در جايگاهي نيست كه در اين باره تصميم بگيرد.
4- يك نكته كليدي درباره دستور كار همكاري اين است كه كاملا بي معناست كه غرب فشارهاي خود بر ايران را تداوم ببخشد و آن وقت ايران دست همكاري به سوي آن دراز كند. يك مفهوم مستتر در گزاره «گفت وگو براي همكاري حول نقاط مشترك» اين است كه مسير فشار به شكل تحريم يا غير آن بايد متوقف شود. هرگونه همكاري آن گونه كه مقام هاي رسمي كشورمان اعلام كرده اند حول نقاط مشترك خواهد بود يعني نقاطي كه اگر بتوان در آنها مسئله اي را حل كرد نفع آن در قالب يك معادله برد- برد عايد هر دو طرف خواهد شد. پس برخلاف آنچه كه غربي ها تصور كرده اند اينگونه نيست كه ايران همچنان تحت فشار باشد و هر روز فتنه اي جديد عليه آن علم كنند و آن وقت همچنان پاي ميز همكاري با غرب بنشيند. مهم تر از اين هيچ همكاري مجاني نخواهد بود. ايران ظرف همين چند ماه گذشته به وضوح نشان داده كه در لبنان، عراق، افغانستان و فلسطين و بازار جهاني نفت (در قالب مديريت اوپك) تا چه حد نيرومند است.
مسلما امكانات ايران مي تواند گره هايي را باز كند كه غربي ها سال هاي طولاني است حتي از مواجهه درست با آن درمانده اند چه رسد كه بخواهند آن را حل كنند. اما مسئله اين است كه ما به ازاي استفاده ايران از امكانات خود براي باز كردن اين گره ها چه خواهد بود؟ غرب بدون شك اگر نيازمند نبود و از راههاي ديگر نااميد نشده بود طلب همكاري و كمك از ايران نمي كرد و حالا كه اين كار را كرده بايد بهايش را بپردازد. تعيين اين بها يكي از كليدي ترين استراتژي هايي است كه تيم مذاكره كننده ايراني در پيش گرفته و از اولين ساعات مذاكرات ژنو پي گير آن بوده است.
سال هاست كه بسياري از انقلابيون در ايران انتظار چنين مذاكراتي را مي كشند. مذاكراتي كه در آن ايران خود را متهم نمي داند، از موضع برابر و بلكه بالاتر با قدرت هايي حرف مي زند كه خود را آقاي دنيا مي دانند، چيزي را مجاني تقديم غرب نمي كند، خطوط قرمزي تعريف مي كند و به آنها پاي بند مي ماند و مهم تر از همه از هزينه كردن براي دفاع از حقوق ملت خود هيچ مرزي نمي شناسد.
جمهوري اسلامي:رابطه قدرت با ديكتاتوري
«رابطه قدرت با ديكتاتوري»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛سقوط ديكتاتور تونس و وقايع بعد از آن، پيامها و پندهاي مهمي براي همهي صاحبان قدرت به همراه دارد.
ديكتاتورها هيچگاه ديكتاتور از مادر زائيده نميشوند. جالبتر اينكه اكثر كساني كه به بيماري ديكتاتوري مبتلا شدهاند قبلاً ضد ديكتاتور بودهاند و يا لااقل با شعار مبارزه با ديكتاتوري به صحنه آمدهاند. البته استثناهائي هم وجود دارد، همچون محمدرضا شاه پهلوي آخرين شاه ايران كه از هنگامي كه در دامان مادر بود در فضاي ديكتاتوري تنفس كرد و تا زماني كه به قدرت رسيد با هيچ مفهومي غير از ديكتاتوري آشنا نبود. فطرت اوليه اين قبيل افراد هم ديكتاتوري نيست، ولي اين از بدشانسي و شوربختي خودشان است كه از همان روز تولد، با هواي آلوده به ديكتاتوري نفس ميكشند و مجالي براي استنشاق هواي آزاد نمييابند...
از اين موارد استثنائي كه بگذريم، دولتمردان معمولاً در اثر جلوس بر كرسي قدرت ديكتاتور ميشوند و اين بلاي خانمان سوزي است كه دامن گير بيشتر انسانها ميشود. بسيار كميابند كساني كه به قدرت برسند و از قدرت براي خدمت به مردم استفاده كنند و خود در دام قدرت نيفتند و روزي كه اريكه حاكميت را ترك ميكنند بر همان حال و منوال باشند كه در اولين روز رسيدن به قدرت بودند.
همين تونس كه اين روزها اينهمه خبرساز شده شاهد خوبي براي اين واقعيت است. كشور تونس بعد از آنكه در سال 77 هجري شمسي بطور كامل از سلطه بيزانس خارج شد و اعراب حاكميت خود را بر آن كامل كردند با پشت سر گذاشتن دوران خلفاي اموي و عباسي و فاطميون و حفصيون، سرانجام در اواخر قرن نهم هجري به بخشي از متصرفات عثماني تبديل شد و با ضعيف شدن دولت عثماني و دست اندازي اروپائيان به شمال آفريقا و كشورهاي اسلامي، حاكم وقت تونس در سال 1260 هجري در پي لشكركشي فرانسه به اين كشور با امضاي قرارداد استعماري "باردو" تحت الحمايه فرانسه بودن اين كشور را پذيرفت. در فاصله دو جنگ جهاني اول و دوم، مردم تونس براي استقلال مبارزه كردند ولي اين جنبش توسط فرانسه سركوب شد. مبارزات استقلال خواهانه مردم تونس بعد از جنگ جهاني دوم شدت بيشتري يافت و سرانجام در سال 1334 فرانسه مجبور شد استقلال تونس را به رسميت بشناسد. حبيب بورقيبه، كه يكي از رهبران مبارزات ضد استعماري بود، ابتدا نخستوزير پادشاهي تونس شد و با تبديل شدن تونس به جمهوري، به رياست جمهوري انتخاب گرديد و پست نخست وزيري را حذف كرد.
حبيب بورقيبه، مبارزات ضد فرانسوي را تا درگيري خونين نظامي با فرانسه بر سر پايگاه نظامي "بيزرت" كه در اختيار فرانسه بود ادامه داد و در سال 1342 فرانسه را وادار به تخليه اين پايگاه كرد، اما همين آقاي حبيب بورقيبه با همين سابقه مبارزاتي درخشان، در مدت كوتاهي به يك ديكتاتور تبديل شد بطوري كه حزب خود را كه "نئودستور" نام داشت به تنها حزب رسمي تونس تبديل كرد، خود را در سال 1356 رئيسجمهور مادام العمر كشور اعلام نمود، مخالفتهاي مردمي را به خاك و خون كشيد، رهبران احزاب اسلامي را در سال 1360 دستگير كرد و كار به جائي رسيد كه با كمك گرفتن از نيروي هوائي فرانسه تظاهرات مردم شهر "قفصه" را سركوب كرد!
از آنجا كه ديكتاتوري سرانجامي غير از سقوط ندارد، خونهاي مردم شهر "قفصه" و ساير شه
www.mahdipc.tk










سایت خدماتی تک بیست