با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید.امیدوارم از وبلاگ من خوشتون بیاد.فقط اگه می خواین از همه ی امکانات وبلاگ بهره ببرید!!!عضو شید. می خوام یه وبلاگ مستقل درست کنم که توش تمام شعرهای که نوشتم رو بذارم.منتظر باشید!
آدرس اصلی:
www.mahdipc.tk
با توجه به اهميت موضوع الگوي اسلامي ـ ايراني پيشرفت، روزنامه جامجم مجموعه گفتوگوهايي را در اين ارتباط با حضور كارشناسان و صاحبنظران اين عرصه انجام داده است تا ابعاد مختلف اين موضوع شكافته شود.
در اولين گفتوگو از اين موضوع با حجتالاسلام و المسلمين دكتر حميد پارسانيا، عضو هيات علمي دانشگاه تهران، رئيس كميسيون حوزوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي و رئيس سابق دانشگاه باقرالعلوم(ع) به گفتوگو نشستيم.
مطرح شدن الگوي اسلامي ـ ايراني پيشرفت در بدو امر نشاندهنده اين است كه ما توسعه مدرن و توسعهاي را كه در غرب مطرح شده و اكنون از سوي كشورهاي مختلف در اقصا نقاط جهان مورد كپيبرداري قرار ميگيرد، الگوي تام و تمامي براي خود نميدانيم. با عنايت به مشكلات و معضلاتي كه اين نوع توسعه چه به لحاظ اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و... به وجود آورده و چه به لحاظ مباني و اصول، چه انتقادهايي به اين نوع توسعه وارد است؟ توسعه و پيشرفت از مفاهيمي هستند كه به دليل نسبتهاي گسترده با ديگر مفاهيم از ابعاد نظري وسيعي برخوردارند ازجمله مفاهيم تاثيرگذار در معاني اين واژگان عبارتند از: هدف، انسان و عقل. مقصود از هدف، غايت و جهتگيرياي است كه مقصد و در نتيجه مسير توسعه و مفاهيم متناظر با آن را تعيين ميكند.
درباره مفاهيمي مثل انسان، هويت انساني، فرهنگ، تاريخ و فلسفه تاريخ بايد گفت توسعه، پيشرفت و حركت، وصف آنهاست يا به توصيف موضوع توسعه انساني و اجتماعي ميپردازند. عقل و عقلانيت در تبيين اهداف، آرمانها، مديريت و برنامهريزي مربوط به اين مفاهيم به كار ميروند. هر دسته از مفاهيم و مباني سهگانه ياد شده در واقع بخشي از مبادي و اصول موضوعه و مباني توسعه و پيشرفت را تامين ميكند.
ما امروزه با مفهوم و معنايي از توسعه، پيشرفت، ترقي و رشد مواجهايم كه براساس برخي از مباني شكل گرفته، تجسم يافته و با الگوي رفتاري خود، هم همه جهان را درگير مسائل خود كرده و هم جوامع را به 2 بخش توسعه يافته يا توسعه نيافته تقسيم كرده است.
بيتوجهي به مباني ياد شده و صور گوناگوني كه توسعه به تبع زمينههاي تاريخي و مباني معرفتي خود ميتواند پيدا كند، اين خطر را مضاعف ميكند مفهومي از توسعه كه در شرايط تاريخي و فرهنگي خاص خود به وجود آمده است، الگوي رفتاري مديران و برنامهريزاني شود كه از مباني معرفتي و زمينههاي تاريخي ديگري بهره ميبرند. به همين دليل، نخبگان علمي و فرهنگي جامعه لازم است هم هويت توسعه مدرن را با توجه به مباني نظري و زمينههاي اجتماعي و تاريخي آن بازخواني كنند و هم الگوي پيشرفت و توسعه را به لحاظ مباني معرفتي اسلامي و زمينههاي تاريخي و تمدني جهان اسلام عرضه كنند.
توسعه مدرن به لحاظ غايت و هدف، صورت و سيرتي دنيوي و سكولار دارد، يعني تمنيات اين جهاني بشر را يا با صرفنظر از ابعاد معنوي هستي يا با انكار صريح ديگر ساحتهاي هستي دنبال ميكند.
رويكرد اين جهاني بشر موجب شده تا معنويت نيز در چارچوب برنامهريزيهاي دنيوي جهان مورد نظر قرار گيرد. انسان، فرهنگ و تاريخ در انديشه مدرن اعم از آن كه تفسيري فردي يا اجتماعي داشته باشد، در ابعاد زندگي دنيوي و اين جهاني، موضوع مطالعات و برنامهريزيهاي توسعه است. عقل و عقلانيت توسعه مدرن چيزي فراتر از عقلانيت ابزاري يا فهم عرفي نيست. اين عقلانيت، توان داوري درباره آرمانها و بنيانهاي توسعه مدرن و قدرت پرسشگري از اصول و مباني آن را ندارد. اين اصول و مباني از مسلمات، مشهودات و مقبولات جهان امروز است.
شما چه تعريفي از توسعه اسلامي ارائه ميكنيد و اصولا توسعه اسلامي چه اهدافي را دنبال ميكند؟
توسعه اسلامي، آباداني و عمران زمين را در ظل آرمانها و ارزشهايي جستجو ميكند كه در آفاقي فراتر از ابعاد دنيوي و اين جهاني قرار ميگيرند. در اين توسعه اولا غايت و مقصد توسعه، تنها رفاه زميني و اين جهاني نيست، بلكه سعادت دنيوي و اخروي را نيز شامل ميشود. ثانيا انسان، فرهنگ و تاريخ نيز از ابعاد و ساحات معنوي و مينوي برخوردارند. ثالثا عقلانيت ابزاري، نازلترين مرتبه عقلانيت براي مديريت و برنامهريزي توسعه است. فهم عرفي، ناظر به وضع موجود بوده و موضوع مديريت عقلاني است. عقل استنباطي كه در اتصال با نصوص ديني شكل ميگيرد و عقل نظري و عملي كه درباره افقهاي وجودي عقل ابزاري به داوري مينشيند، از مهمترين منابع معرفتي رشد و توسعه اسلامي است.
با وضع موجود جوامع اسلامي براي رسيدن به وضعيت آرماني موانع آسيبهاي ما چيست و چگونه بايد از موانع عبور كنيم؟
امت اسلامي در سده اخير به دلايلي تاريخي مقهور توسعه مدرن بوده و هويت و ابعاد فرهنگي و تمدني خود را فراموش كرده است. قرن بيستم، قرن پيروي مقلدانه يا اقتباس از توسعه مدرن براي حل مشكلات جامعه اسلامي بود و تجربه آن، ناكارآمدي اين نوع الگوگيري را براي جوامع غيرغربي كه از زمينههاي معرفتي و تاريخي ديگري برخوردارند، نشان داده است.
برخي كه توسعه مدرن را سرنوشت محتوم بشريت ميدانند، انقلاب اسلامي ايران را حاصل مقاومت فرهنگ اسلامي در برابر حركت نابخردانه و شتابزده يا مقلدانه توسعه مدرن ميدانند. در اين ديدگاه، حركت سالم عبور از نگاه معنوي جهان اسلام با لحاظ واقعيت تاريخي موجود آن است. از نظر آنان، به جاي مقابله در رويارويي مستقيم با پيشينه تاريخي و فرهنگي جامعه اسلامي بايد با استفاده از عقلانيت ابزاري، ظرفيتهاي تاريخي اسلامي را به تناسب اقتضائات توسعه و دنيوي مدرن بازخواني و بازسازي كرده و آنها را در پوشش نوعي سكولاريسم پيچيده و پنهان به صورت سوخت، جهت وصول به اهداف اين توسعه مصرف كرد. توصيهاي كه هابرماس در دانشگاه تهران براي قرائت و بازخواني ديانت در پرتوي مرجعيت عقل ابزاري و عرفي اظهار كرد، نمونهاي از اين ديدگاه است. نظريه پست سكولاريسم او كه متضمن قرائت سكولار از دين و معنويت است، بخشي از تلاش جهان غرب براي غلبه بر معنويت برپاخاسته جهان امروز است.
نقش انقلاب اسلامي در اين ميان چيست؟ به تعبيري اساسا انقلاب اسلامي چه نگاهي را به موضوع پيشرفت و توسعه دارد؟
انقلاب اسلامي ايران مقاومتي كور در برابر توسعه مدرن نيست. اين انقلاب بخشي از خيزش تمدني جهان اسلام براي وصول به توسعه متناسب با فرهنگ و تمدن اسلامي است. اين انقلاب در مواجهه با توسعه مدرن نيازمند عقلانيتي است كه با رويكرد انتقادي خود، هم از حدود مرزي و كرانههاي وجودي تمدن مادي غرب پرسش كند و هم با عبور از مرزهاي جهان موجود، آفاق معنوي اسلامي را فراروي بحران زندگي انسان معاصر به نمايش گذارد.
پارسانيا: عقلانيت ابزاري، نازلترين مرتبه عقلانيت براي مديريت و برنامهريزي پيشرفت است فهم عرفي، ناظر به وضع موجود بوده و موضوع مديريت عقلاني است. عقل استنباطي كه در اتصال با نصوص ديني شكل ميگيرد و عقل نظري و عملي كه درباره افقهاي وجودي عقل ابزاري به داوري مينشيند، از مهمترين منابع معرفتي رشد و توسعه اسلامي هستند
فرهنگ و تاريخ اسلامي براي رسيدن به مقصد و غايت اجتماعي و تمدني خود، نيازمند به الگويي است كه از مسير علم و عقلانيت متناسب با آن توليد شده و بسط يافته باشد. مرجعيت عقلانيت مدرن يعني مرجعيت عقلانيت ابزاري، آن هم با قرائت پوزيتيويستي يا پراگماتيستي بر فضاي معرفتي علم، مانعي جدي جهت توليد اين الگو است. عقلانيت اسلامي داراي سطوحي از عقل استنباطي، متافيزيكي، نظري، عملي و ابزاري است و حضور اجتماعي اين سطوح، نيازمند حذف موانع اجتماعي آن و وجود حداقلهايي است كه تضمينكننده آزادي مثبت براي انديشه و تفكر باشد.
توسعه انساني بخش مهمي از توسعه محسوب ميشود كه در ادامه راه پيشرفت و رسيدن به آرزوها و آمال براي ما بسيار مهم هستند. به نظر شما با چه راههايي ميتوان خلاقيت و نوآوري را در ميان قشر فرهيخته بيشتر كرد و به اصطلاح، توسعه انساني به عنوان پله اول توسعه و پيشرفت چگونه محقق ميشود؟
مراد از آزادي مثبت در عرصه تفكر و انديشه، حضور فرصتهاي اجتماعي مساوي و يكسان است. در شرايطي كه ادبيات مربوط به توسعه مدرن بر فضاي معرفت علمي مرجعيت پيدا كرده باشد و سازمانها و ساختارهاي علمي براساس اين مرجعيت به مديريت علم بپردازند يا دست كم در جهت درهم شكستن آن اقدامي نكنند، خلاقيتهاي فردي فرهيختگان نيز بروز و ظهور مناسب پيدا نخواهد كرد.
مديريت علم، هنگامي كه بيتوجه به هويت دانش مدرن، نقشي تداركاتي و سختافزارانه را ايفا ميكند، در بهترين حالت به نسبت دانش و اقتصاد آن در چارچوب شاخصهاي رشد و توسعه مدرن بسنده ميكند، يعني نسبت فرهنگ و علم، نسبت مغفول و فراموش شده آن است.
مديريت سختافزارانه و تداركاتچي مآبانه علم تنها بستر را براي هجوم ادبياتي هموار ميكند كه براي بخشي ديگر از جهان در مسير توسعه مدرن توليد و انباشت شده است. اين نوع از مديريت در مرحله نخست، دانشگاهها را از تعامل سازنده دو حوزه علم و فرهنگ محروم ميسازد و در مرحله دوم، آخرين منفذهاي گفتوگو را با لايههاي عميق علوم اسلامي در حوزههاي علميه خفه ميكند.
نقش مراكز علمي و آموزشي در اين راه چيست؟
نقش دوگانهاي كه مراكز علمي در نتيجه دو نوع مديريت هوشمندانه و غافلانه ميتوانند ايفا كنند، چشمان مترصد انسان را با مشاهده هريك از بناهايي كه در حاشيه حوزههاي علمي شكل ميگيرند، متوجه اين پرسش حساس و نگرانكننده ميكند كه آيا اين مصالحي كه هر روز با عنوان يك مركز پژوهشي و آموزشي انباشته ميشود، سنگهايي هستند كه پس از تشييع سنت تاريخي دانش حوزهاي، بر مزار آن گذاشته ميشوند يا سكوهايي هستند كه امكان پرواز دانش و علم را در آفاق فرهنگ و تمدن اسلامي فراهم ميآورند!
به نظر ميرسد مديريت علم و دانش در جامعه ما قبل از هر چيز نيازمند پژوهشهايي است كه ابعاد تئوريك خود را با نظر به نسبت علم و فرهنگ بهگونهاي تنظيم كرده باشد كه بتواند نگاه خود به علم را فراتر از حوزه فرهنگي جهان مدرن، در افق فرهنگي اسلام تنظيم كند.
بله، حضور سرفصلها و عناوين ترجمهاي دروس و مباحث سياستگذاري علم بايد متناسب با نيازها و شرايط تاريخي و تمدني ما سازمان يابد، زيرا بسط و گسترش اين رشته كه تحت پوشش اهدافي چون توسعه داناييمحور يا دانشبنياد انجام ميشود، بدون تصرفات و تاملات عميق معرفتشناختي، مديريت علم را به جاي عبور از مرزهاي جهان موجود به گونهاي مونتاژ در مسير سبقت به سوي اهداف و غايات اين جهان و توسعه و بسط آن تجهيز ميكند.
بدون شك، آفات اين نوع از برنامهريزي براي توسعه و پيشرفت اسلامي كمتر از آفات و آسيبهاي حركتهاي كور علمياي نيست كه در حاشيه مرجعيت دانش مدرن انجام ميشود.