فيلم خوب، سليقه مخاطب تلويزيون را بالا مي‌برد
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بازدید : 19
نویسنده : مولوی
حجت قاسم‌زاده‌اصل يكي از ركوردداران توليد تله‌فيلم در كشور است. او تله‌فيلم‌هايي زيادي را كارگرداني كرده كه تعدادي از آنها تاكنون چندين بار از شبكه‌هاي مختلف تلويزيون پخش شده‌اند.

يك داستان كوتاه و چند داستان ديگر، تباهي، قصه‌ها و واقعيت، ژرفا، تردستي، 101 راه براي ذله كردن پدر و مادرها، از شنبه تا پنجشنبه، تنهايي، كسوف، پس از پايان تعدادي از تله‌فيلم‌هايي هستند كه قاسم‌زاده‌اصل غالبا نويسندگي و كارگرداني آنها را به عهده داشته است.

كيفيت بالاي فيلم‌هاي تلويزيوني اين كارگردان به لحاظ ساختاري و محتوايي، آثار او را از ساير فعالان حوزه تله‌فيلم متمايز كرده است. اين كارگردان متولد 1346 اردبيل و فارغ‌التحصيل رشته ادبيات دراماتيك از دانشكده هنرهاي زيباست.

او كارگرداني سريال ثقه‌الاسلام تبريزي و نويسندگي فيلمنامه چندين فيلم سينمايي را نيز در كارنامه دارد.

گفت‌وگوي ما با اين كارگردان به بهانه پخش تله‌فيلم قصه‌ها و واقعيت‌ انجام شد. اما با توجه به فعاليت پررنگ اين كارگردان در حوزه توليد تله‌فيلم بخشي از گفت‌وگو را به بحث درباره جايگاه تله‌فيلم در شرايط كنوني اختصاص داديم.

در فيلم قصه‌ها و واقعيت با يك راوي مواجهيم كه با گفتار متنش داستان را تعريف مي‌كند. چطور شد كه به اين شيوه روايت رسيديد؟

شيوه‌اي كه كارگردان براي ساخت فيلمش انتخاب مي‌كند تابعي از مضمون فيلم است. خود فيلم به ما مي‌گويد كه ساختار بايد چطوري باشد. قرار نيست آدم براي نمايش تكنيك خاصي فيلمي بسازد. من مي‌خواستم فيلمنامه‌اي بنويسم درباره مرگ‌هاي ناگهاني و آدم‌هايي كه فرصتي براي جبران اشتباهاتشان ندارند. چند داستان داشتم؛ قصه اولم درباره مهندسي بود كه صبح ناخواسته دل دخترش را مي‌شكست و ساعتي بعد در يك تصادف رانندگي كشته مي‌شد و ديگر فرصتي براي جبران نداشت.

اين داستان يكي از قصه‌ها بود و در ادامه قصه‌هاي ديگري شروع مي‌شد. فيلمنامه مثل يك ارگانيسم زنده است و همپاي نويسنده رشد مي‌كند. وقتي به سكانس تصادف رسيدم، احساس كردم هنوز حق مطلب ادا نشده است، وقتي شخصيت راننده تريلي (رحمت) را درست كردم تصميم گرفتم به جاي پرداختن به چند مرگ ناگهاني همين يك مرگ را گسترش بدهم و تمامي آدم‌هايي را كه خواسته و ناخواسته در شكل‌گيري حادثه سهم داشتند، ترسيم كنم. شخصيت شاگرد راننده، رئيس اداره، منشي، باجناق رحمت و بقيه شكل گرفتند، طرح اوليه را كنار گذاشتم و همين فيلمنامه‌اي كه ديديد شكل گرفت، در حين نوشتن و براي صحنه‌هاي انتقالي فيلمنامه راوي را اضافه كردم و فيلمنامه به سر و شكلي كه مي‌بينيد، رسيد.

نقطه شروع فيلمنامه براي من فكر اصلي يا مضمون است و بعد شخصيت‌ها را حسب نياز داستان خلق مي‌كنم تا مضمون داستان برايم واضح نباشد شروع به نوشتن نمي‌كنم و تا شخصيت‌هاي فيلمنامه را كامل نشناسم فيلمنامه به جريان نمي‌افتد. دانستن اول و آخر فيلمنامه و فكر اصلي فيلمنامه براي من كافي است تا نگارش را شروع كنم. بقيه جزئيات را در حين نوشتن شكل مي‌دهم. مسيري كه اسمش را گذاشته‌ام: فرآيند منطقي‌سازي.

اما بيشتر فيلمنامه‌نويس‌ها مي‌گويند وقتي مي‌خواهند بنويسند خودشان اول و وسط و آخر داستانشان را مي‌دانند و جزئيات كامل سكانس‌ها را طراحي مي‌كنند و در مرحله آخر ديالوگ‌ها را اضافه مي‌كنند چطور بدون نوشتن خلاصه سكانس‌ها كار مي‌كنيد؟

بعضي‌ها اول طرح سه خطي مي‌نويسند و بعد خلاصه 5 صفحه‌اي و بعد خلاصه 15 صفحه‌اي و بعد آن را تبديل به سيناپس مي‌كنند و در مرحله آخر ديالوگ‌ها را اضافه مي‌كنند. من اصولا با ديالوگ‌ها شروع مي‌كنم، نسخه اوليه من تقريبا همان فيلمنامه نهايي است. بعد از اتمام نسخه اوليه، يك مرحله فقط روي ضربآهنگ ديالوگ‌ها كار مي‌كنم كه البته پروسه سخت و نفسگيري است... به شيوه كار ديگران احترام مي‌گذارم، اما روش كاري من اين‌طور نيست. من اجازه مي‌دهم شخصيت‌هاي فيلمنامه نفس بكشند و زندگي كنند و واكنش نشان دهند. بعضي‌ها اين كار را روي كاغذ انجام مي‌دهند؛ من اين كار را در ذهنم انجام مي‌دهم؛ خوشبختانه حافظه بسيار خوبي دارم كه به من خيلي كمك مي‌كند بتوانم همزمان تمام جزئيات كنش‌مندي تمام شخصيت‌ها را در ذهن داشته باشم.

برگرديم به موضوع راوي. در فيلم‌هاي ايراني خيلي از راوي استفاده نمي‌كنند. در فيلم شما يك راوي داناي كل داريم كه انگار ميزان دانايي‌اش خيلي زياد است! استفاده از يك چنين راوي چه ضرورتي داشت؟

در مسير نوشتن بودم كه متوجه شدم كه به يك راوي نياز دارم. چند سالي بود كه در فيلم‌هاي ايراني از راوي كمتر استفاده شده بود، خود همين دليلي براي جذابيت احتمالي مي‌توانست باشد.

در فيلم جديدم يك كاري كردم كه خيلي در سنت حضور راوي متداول نيست؛ به راوي داستان اجازه دادم قضاوت كند، نظر بدهد، تحليل كند و توضيح ناديده‌ها را بدهد.

اين شد وجه تمايز راوي قصه‌ها و واقعيت با ديگر فيلم‌ها... راوي فيلم ما راوي صرف نيست، قضاوت مي‌كند، مثل مي‌گويد و از سعدي جمله نقل مي‌كند، آينده را مي‌گويد و حتي نصيحت هم مي‌كند. اين بخشي از شخصيت‌پردازي‌اش است من خيلي نگران بودم كه مبادا اين كار جنبه شعاري پيدا كند. از روز اول نگارش هم صداي مسعود رايگان مد نظرم بود؛ به هر حال همه مي‌دانيم كه در تله‌فيلم دست و بال ما به لحاظ مالي بسته است و بودجه بسيار محدودي داريم؛ مسعود رايگان چون فيلمنامه و نقش راوي را دوست داشت، به من لطف كرد و بدون گرفتن دستمزد، جوانمردانه، نريشن‌ها را اجرا كرد. بافت و جنس صداي مسعود رايگان و نوع گويش او كمك كرد ما از اين مرز باريك باورپذير بودن، به سلامت عبور كنيم. حضور راوي الزام قصه‌گويي فيلم قصه‌ها و واقعيت بود.

من در فيلم يك داستان كوتاه و چند داستان ديگر راوي نداشتم. اين تصميم آگاهانه من است كه مبتني بر دانش فيلمسازي و موضوع فيلمم است. از هر عنصري كه به فيلم كمك كند، حتما استفاده مي‌كنم.

فكر نمي‌كنيد اين راوي يا شخصيت‌تان يك مقدار پرحرف است. به نظر مي‌رسيد راوي يك جاهايي مي‌توانست كمتر صحبت كند!

همه چيز كاملا آگاهانه و تعمدي است. به نظر من حضوري به اندازه لازم دارد. بيننده‌ها، راوي را جزو اشخاص فيلم پذيرفتند و منتظر حضور و اعلام نظرش در طول فيلم بودند.

من فكر مي‌كنم چون مسعود رايگان را آورده بوديد مي‌خواستيد از حضور او نهايت استفاده را ببريد!

كارگرداني شناخت اندازه‌هاست. گفتن حركت كاري ندارد. مهم اين است كه چه زماني بگويي كات‌.

تفاوت كارگردان‌ها در درك لحظه‌اي است كه بايد خاتمه پلان را اعلام كنند! اندازه حضور مسعود رايگان همان اندازه‌اي است كه فيلم نياز داشت. نه كمتر و نه بيشتر. اين عدم تسلط به اندازه، معمولا به فاجعه منجر مي‌شود. من و همكارم فيلمنامه‌اي داشتيم به نام هشت كه آن را كارگردان ديگر ساخت. كار آنقدر ضعيف بود كه خواهش كردم نام ما را از عنوان‌بندي حذف كنند. ما آن فيلم را درباره امام هشتم، امام رضا(ع) طراحي كرده بوديم. اما در آن فيلم همه شخصيت‌ها در همه پلان‌ها درباره اهميت عدد هشت حرف مي‌زدند! اين كار بلد نبودن اندازه است. وقتي يك بار چيزي را گفتي كافي است.

كلا احساس مي‌شود ويژگي كارهاي شما بهره‌گيري از ستارگان در نقش‌هايي است كه به لحاظ زماني كوتاه هستند. در تنهايي سراغ شهاب حسيني و رويا تيموريان و مجيد مظفري رفتيد، يا در فيلم يك داستان كوتاه و چند داستان ديگر... شاهرخ فروتنيان و امير آقايي و شبنم مقدمي، ليلا زارع نقش‌هاي كوتاهي داشتند. درقصه‌ها و واقعيت هم شاهد هستيم كه امين زندگاني و آتنه فقيه‌نصيري حضور كوتاهي دارند.

به لحاظ سليقه كاري، فيلم‌هاي پرجمعيت را دوست دارم البته اجرا كردن‌شان هم سخت‌تر است. با توجه به بودجه كم، امكان حضور بازيگرهاي حرفه‌اي در همه نقش‌ها به سختي فراهم مي‌شود.

قاسم‌زاده‌اصل: من اعتراف مي‌كنم كه كاركردن با نابازيگرها را بلد نيستم. شايد اين ضعف من باشد اما من نمي‌توانم با نابازيگرها به نتيجه مطلوب برسم. بعضي‌ها بلدند، من بلد نيستم. به نظر من بازيگر اسمش رويش است، بازيگر بايد بازي كند

امين زندگاني و آتنه فقيه‌نصيري لطف كردند و نقش‌ها را پذيرفتند. اين نقش‌ها به لحاظ حجم حضور بازيگر كم بودند اما ريزه‌كاري‌هايي داشت كه درآوردنش فقط از عهده بازيگران حرفه‌اي برمي‌آمد. من اعتراف مي‌كنم كه كاركردن با نابازيگرها را بلد نيستم. شايد اين ضعف من باشد اما من نمي‌توانم با نابازيگرها به نتيجه مطلوب برسم. بعضي‌ها بلدند، من بلد نيستم، اين اشكال من است. به نظر من بازيگر اسمش رويش است. بازيگر بايد بازي كند.

من يك شخصيتي را روي كاغذ نوشته‌ام، به فردي نياز دارم كه لايه‌هاي جديد به اين شخصيت اضافه كند، به اين شخصيت رنگ جديد بزند، وقتي بازيگر حرفه‌اي باشد كارت هم آسان است و هم سخت؛ سخت به لحاظ شرايط مالي و زماني و آساني‌اش در اين است كه تو مي‌داني با بازيگرهايت بايد سر كيفيت بالاتر كاركني؛ در تعامل با بازيگران، مي‌تواني لايه‌هاي جديدي به شخصيت اضافه كني، اما با نابازيگر مشكلت اين است كه بايد به حداقل‌ها قناعت كني، دغدغه‌ات اين است كه او ديالوگ‌ها را درست بگويد! صرف اداي درست ديالوگ يا يك كنش ساده برايت تبديل به آرزو مي‌شود، دوست ندارم با نابازيگرها كار كنم. از طرف ديگر ما در تلويزيون مثل سينما دنبال فروش بيشتر نيستيم كه به جلوه‌هاي ظاهرپسندانه متوسل بشويم. اما دنبال مخاطب و بيننده بيشتر هستيم، مخاطب جذب كاري مي‌شود كه احترامش رعايت شده باشد، رعايت احترام به بيننده يعني ارائه بهترين چيزهايي كه در امكان ما هست، بيننده مي‌خواهد بازيگري را كه دوست دارد ببيند. داستان خوب، بازيگر خوب و تصوير خوب نقطه شروع يك فيلم است. تركيب بازيگران خوب است كه به فيلم قوت مي‌دهد. من اصرار دارم كه با بازيگران حرفه‌اي كار كنم چرا كه براي بينندگان تلويزيون احترام قائل هستم، بيننده ما حق دارد بهترين بازيگر، بهترين طراحي صحنه، بهترين گريم، بهترين صدا، بهترين تصوير و بهترين نور را ببيند. لياقت بيننده ايراني است كه بهترين‌ها را ببيند. اين حق را نبايد از او دريغ كنيم.

يك جاهايي فيلم برروي يك نما مكث مي‌كند و سپس داستان تعريف مي‌شود. ايده فيكس فريم كردن چطور به ذهنتان رسيد؟

اين ايده را براي شكستن و گذر از بازه‌هاي زماني دراماتيك فيلم طراحي كردم. هر جا تصوير مي‌ايستد ما به زمان گذشته يا آينده مي‌رفتيم. جاهايي كه به زمان گذشته مي‌رفتيم تصوير سياه و سفيد مي‌شد. در يك جاي بخصوص كه عروسي نگار را در 15 سال بعد مي‌ديديم، تصوير سياه و سفيد بود و سپس رنگي مي‌شد.

اين كار در سينماي دنيا مرسوم است يا خودتان ابداع كرديد؟

يادم نمي‌آيد دقيقا به همين شكل در فيلم ديگري ديده باشم. اما به اشكال ديگر بارها استفاده شده است؛ ايده‌اي بود كه در هنگام تدوين به ضرورتش رسيدم و طراحي و اجرايش كردم. دوست دارم موضوعي را توضيح بدهم؛ الفباي فارسي 32 تا حرف دارد. تمام آثار ادبيات فارسي با همين 32 حرف ساخته شده است، تلاش در جهت خلق حرف جديد، تلاشي بيهوده است، اين 32 حرف آنقدر گنجايش دارند كه تمامي گنجينه ادب فارسي با همين‌ها خلق شده‌اند.

الفباي فيلمسازي هم در همه جهان تقريبا يكسان است، تك شات و توو شات و كرين و تراولينگ، فيد اين و فيد اوت و اورشولدر و لانگ شات و...

ما بايد با همين الفبا فضاهاي جديد خلق كنيم، مي‌بينيد و مي‌شنويد كه كارگرداني ادعا مي‌كند؛ تمام فيلم من دوربين روي دست است، در تمام فيلم ما حركت نداشتيم، همه را با دوربين ثابت گرفتيم و برعكس، كل فيلم را حركتي گرفتيم!

اين جلوه‌هاي متظاهرانه، به نوعي تلاش بيهوده است براي حذف برخي از حروف الفباي فيلمسازي، تمام اينها پوششي است براي كتمان كم‌دانشي. حداقل ما فيلمسازها خبر داريم كه ضبط با دوربين روي دست بسيار آسان است و با كمترين تلاش به نتيجه معقولي مي‌شود رسيد.

منتقدها چون با فرآيند مكانيكي فيلم‌ساختن آشنا نيستند؛ از اين‌جور چيزها استقبال مي‌كنند! ما كارگردان‌ها فيلم داستاني مي‌سازيم، كار ما قصه گفتن است، كارگردان فيلم داستاني، بايد قصه‌گوي خوبي باشد. من مخالف نوآوري نيستم. اما مي‌گويم برخي وقت‌ها ضعف‌هايمان را پشت خلاقيت‌هاي بيهوده پنهان مي‌كنيم. مثل اين است كه شاعري پيدا شود و غزلي بسرايد كه تمام حروفش بي‌نقطه باشد، شايد هم موفق شود، اما... بگذريم.

در قصه‌ها و واقعيت به چند مضمون و موضوع مختلف مي‌پردازيد. يك جاهايي ماجراي فداكاري شاگرد راننده كاميون و رفاقت آن دو پررنگ مي‌شود. يك جاهايي داستان ديه و تقديرگرايي و مرگ... وقتي فيلمنامه را مي‌نوشتيد به كدام يك از اين‌ها بيشتر توجه داشتيد؟

مضمون اصلي قصه‌ها و واقعيت مرگ آگاهي بود، بعضي وقت‌ها در اين زندگي پرشتاب هر روزه، يك تلنگر لازم داريم تا متوجه چيزهاي كوچكي شويم كه متوجه‌شان نيستيم، وقتي از آسمان يك هواپيما رد مي‌شود ما فقط هواپيما را مي‌بينيم، اما اين توده عظيم آهن در واقع 300 نفر انسان را با خود حمل مي‌كند، 300 دنياي مختلف، 300 تجربه مختلف، من مي‌خواستم آدم‌هاي داخل هواپيما را نشان بدهم نه خود هواپيما را.

با اين تله‌فيلم نشان داديد كه به سينماي داستانگو خيلي علاقه داريد. نظرتان درباره سينمايي كه اين روزها به سينماي ضد قصه ناميده مي‌شود چيست؟

نظري ندارم، باب سليقه من نيست. اما مخالفتي هم ندارم. به‌طور كلي، هر چيز درستي، خوب هم هست.

من از سن 40 سالگي عبور كرده‌ام. سعي مي‌كنم در مرحله دوست دارم و دوست ندارم متوقف نشوم. الان به درست و غلط اعتقاد دارم. اگر چيزي درست باشد، لاجرم زيبا هم هست. زيبايي يعني تعادل. من خودم را يك كارگردان قصه‌گو مي‌دانم و به سينماي قصه‌گو هم علاقه دارم. دلم مي‌خواهد مرا به عنوان يك قصه‌گو بشناسند.

يك جاهايي هم انگار داريد با قواعد اين سينماي قصه‌گو شوخي مي‌كنيد. مثلا ازدواج 2 نفر آخر داستان شما دقيقا همان كليشه‌اي است كه شبيه‌ آن را در فيلم‌هاي مختلف زياد ديده‌ايم.

پاسخ سوال شما منفي است. من چنين قصدي نداشتم بلكه مقتضيات داستان اين‌جور اقتضا مي‌كرد اما اصولا كليشه چيز بدي نيست. بخشي از حقيقت در كليشه‌ها هست كه ماندگار شده‌اند و تكرار هم مي‌شوند!

كليشه اندكي حقيقت در خود نهفته دارد، اما براي من مهم‌تر از همه چيز مقتضيات فيلمنامه است، اين فيلم مي‌توانست بسيار تلخ تمام شود، يادم مي‌آيد كه نگارش فيلمنامه يك مدت زمان طولاني متوقف شد. نمي‌خواستم دختر بچه فيلم آخرين خاطره‌اش از پدرش قهر و دعوا باشد، دو سه هفته نوشتن را تعطيل كردم چون نمي‌خواستم فيلمنامه را با اندوه تمام كنم. اين طوري شد كه به سكانس خداحافظي مهندس احمدي(امين زندگاني) از دخترش(نگار) رسيدم كه زنگ مي‌زد به راننده سرويس مدرسه دخترش و با او آشتي مي‌كرد. فيلم را با همين صحنه تمام كردم. مي‌خواستم فيلم اندكي شادي هم داشته باشد، چون معتقدم جهان رو به روشنايي مي‌رود.

وقتي فيلمنامه را مي‌نوشتيد اولين تصويري كه در ذهنتان شكل گرفت چه بود؟

دختري به پدرش مي‌گويد بابا نقاشي‌ام را ببين، پدرش مي‌گويد نقاشي‌ات را شب نگاه مي‌كنم. اما شبي وجود ندارد كه پدر بخواهد اين كار را انجام دهد.

اگر موافقيد درباره موضوع جايگاه تله‌فيلم در تلويزيون‌مان صحبت كنيم. چندي است كه توليد اين فيلم‌هاي تلويزيوني به شدت شتاب گرفته و تعداد زيادي از فيلمسازان جذب اين قالب شده‌اند. عده‌اي با اين رونق موافقند و عده‌اي معتقدند كه اين توليد انبوه موجب شده تعدادي تله‌فيلم بي‌كيفيت هم ساخته شود. به نظر شما در حال حاضر تله‌فيلم‌ها چه جايگاهي در سينما و تلويزيون ما دارند؟

هنوز هم معتقدم بهترين تله‌فيلم‌هاي تلويزيون را مهمان‌هاي دعوت‌شده از سينما و تئاتر نساخته‌اند، بلكه خود بچه‌هاي تلويزيون ساخته‌اند. حاضرم سر اين ادعا بحث كنم. من خودم بچه تلويزيون هستم، تمام كارهايم براي تلويزيون بوده و هر چه ياد گرفته‌ام در صدا و سيما بوده است.

نقطه شروع تله‌فيلم را يادمان مي‌آيد. قرار بود خوراك ظهر‌هاي جمعه را تامين كند. بعدتر قرار شد تله‌فيلم خوراك زمان‌هاي مناسبتي را فراهم آورد.

هيچ اشكالي ندارد كه تلويزيون براي مناسبت‌هايش فيلم‌هاي خودش را توليد كند. اين ايده خوب است، اما وقتي حجم تله‌فيلم زياد شد كارهاي بد هم زياد شدند.

كار بد، سليقه مخاطب را پايين مي‌آورد. دشمن تله‌فيلم خود تله‌فيلم شد. از يك جايي به نظرم از هدف اصلي مان دور شديم. به نظر من تله‌فيلم مجالي است براي حرف‌هايي كه در سينما نمي‌توان زد. مثلا سينما روي موضوع كهنسالي و ميانسالي سرمايه‌گذاري نمي‌كند، در سينما اين كارها توجيه اقتصادي ندارد. بخش هنري‌تر فيلمسازي بايد در تلويزيون صورت بگيرد. وقتي كارهاي مناسبتي در زمان‌هاي اندك با قصه‌هاي بد ساخته شدند، تله‌فيلم ضد خودش عمل كرد.

شايد هدف دست اندركاران تلويزيون اين بوده كه يك بازار كار براي عوامل سينما و تلويزيون درست كنند. اگر با اين ديد نگاه كنيم آيا تله‌فيلم‌ها توانسته‌اند اين هدف را تحقق بخشند؟

بله. تله‌فيلم بازار كار درست كرد، يك عده مشغول به كار شدند، اما در انتها برنده تلويزيون بود و ضرر نكرد. صداوسيما به لحاظ نيروي توليدي وابستگي شديدي به سينما داشت، صدا و سيما مثلا 80 تا 300 ميليون تومان براي هر تله‌فيلم خرج كرد تا نيروهاي مختص خودش را تربيت كند. كل بودجه صرف شده 24 ميليارد تومان مي‌شود.

حتما در اين ميان تلويزيون كار بد غيرقابل پخش هم داشته است. اما مهم نيست. تلويزيون هزينه معقولي را صرف كرد كه درصدي دورريز طبيعي هم داشت. الان تلويزيون در هر رشته، حداقل 10، 15 نفر نيروي انساني كاركرده دارد. دانشگاه فيلمسازي، فيلم ساختن است. صدا و سيما سرمايه‌گذاري معقولي كرد و جواب گرفت.

يكي از انتقادات مخالفان تله‌فيلم‌ها اين است كه مي‌گويند تله‌فيلم‌ها يك بار پخش مي‌شوند و فراموش مي‌شوند. اين مساله را چطور مي‌شود برطرف كرد؟‌

حالا مگر تمام آثار سينماي جهان ماندگار شده‌اند؟! آمريكا سالي 700 فيلم مي‌سازد مگر تمامشان شاهكار هستند؟ نه، اين حرف واقعيت ندارد.

كار خوب ديده مي‌شود. در اين ترديدي ندارم. من با ديگران كار ندارم در مورد خودم مي‌گويم. به نظر شما كدام‌يك از تله‌فيلم‌هايي كه من ساخته‌ام بدتر از فيلم سينمايي بوده كه همزمانش اكران شده؟‌

قاسم‌زاده‌اصل: ما در تلويزيون مثل سينما دنبال فروش بيشتر نيستيم كه به جلوه‌هاي ظاهرپسندانه متوسل بشويم، اما دنبال مخاطب و بيننده بيشتر هستيم. مخاطب جذب كاري مي‌شود كه احترامش رعايت شده باشد

من نمي‌پذيرم كه فيلم سينمايي به صرف اين كه روي نگاتيو ضبط شده بهتر است. از فيلم تلويزيوني تنهايي‌ در داخل كشور استقبال شد. چندين جشنواره خارجي رفت. ازجشنواره مسكو جايزه گرفت. تله‌فيلم قصه‌ها و واقعيت تا امروز 7 يا 8 بار بازپخش شده. شما برويد آمار متقاضيان خواست تكرار پخش تله‌فيلم ژرفا را از روابط عمومي سازمان بگيريد. خود فيلم بايد خوب باشد. همه چيز را كيفيت خود فيلم تعيين مي‌كند.

شما وقتي به عنوان فيلمنامه‌نويس يك متن را مي‌نويسيد، به اين نكته توجه مي‌كنيد كه متن مي‌خواهد در سينما به تصوير كشيده شود يا در تلويزيون؟

نه. فكر نمي‌كنم كه براي كجا مي‌نويسم. فكر مي‌كنم كه چطور بايد بنويسم كه بهترين باشد. نويسنده يك جور نوشتن بلد است. من چه صدهزار تومان بگيرم چه صد ميليون تومان يك‌جور مي‌نويسم. فيلمنامه‌نويسي دكان بقالي نيست كه آدم به اندازه پولش خريد كند. بال پرواز عوامل، اندازه بال‌پرواز كارگردان است. از آنها همان‌قدر كه بخواهي انجام مي‌دهند. وقتي كارگردان كم‌دانش است و اين‌كاره نيست، بقيه هم داشته‌هايشان را عرضه نمي‌كنند.

يعني سعي نمي‌كنيد تفاوت‌هاي اين دو قالب را در متن‌تان لحاظ كنيد؟ به هر حال تلويزيون مخاطب گسترده‌تري دارد و سليقه بينندگانش با سليقه كساني كه به سينما مي‌روند متفاوت است.

چرا بايد الكي به همديگر نان قرض بدهيم؟ تلويزيون ما در خيلي جاها به لحاظ مضامين طرح شده روشنفكرانه‌تر از سينما بوده است. خيلي‌ها اين حرف را نمي‌پذيرند، خب نپذيرند. اما آيا مي‌خواهند چشم روي واقعيات هم ببندند؟

الان در سينماي ما خبري نيست. من سينما را تحقير نمي‌كنم. اما الان چه فرهيختگي در اين سينما هست كه در تلويزيون نيست؟ ابتذالي در آنجاست كه خوشبختانه در تلويزيون نيست. هر چند كه اين روزها آن ابتذال كمتر شده است.

بضاعت سينما همين است كه مي‌بينيد. من سينماي ايران را دنبال مي‌كنم، برخي از فيلم‌هايش باعث خجالت است، توهين به همه چيز است. توهين به شعور بيننده و تاريخ سينماست. حالا بايد بگوييم چون اينها در سينما و براي سينما ساخته شده‌اند فيلم‌هاي خوبي هستند؟‌

اما معمولا برخي منتقدان وقتي مي‌خواهند يك فيلم سينمايي را محكوم كنند مي‌گويند چقدر ساختار و محتوايش تلويزيوني بود!

بي‌تعارف مي‌گويم كه ما منتقد نداريم.

من اكثر مجلات سينمايي را مي‌خوانم و افسوس مي‌خورم. منتقد اسم و رسم‌دار ما نوشته فلان فيلم چون از فلاش‌بك استفاده كرده، ساختارش سينمايي است. اين منتقد‌ها تاريخ سينما را تا نيمه جلد اول خوانده‌اند، كهنه هستند و متاسفانه تريبون دستشان است و به اين كهنگي دامن مي‌زنند.

بيشتر نقدها، نوشته‌هاي نوستالژيكي هستند كه ماجراي فيلم ديدن خود جناب منتقد را تعريف مي‌كنند. حتي نمي‌توانند قصه فيلم را درست تعريف كنند چه برسد به اين‌كه تحليلي ويژه ارائه دهند. مجله تخصصي در نقدش مي‌نويسد فلان فيلمساز وقتي سبيل ندارد فيلم‌هاي سختي مي‌سازد و وقتي سبيل دارد فيلم‌هاي آسان مي‌سازد!

كلمه چرك‌نويس را چك‌نويس مي‌نويسند (احتمالا به‌خاطر تشابه‌اش با چك‌پرينت!) خيلي به اين نظرها اهميت ندهيد بيشتر بازي‌هاي روزنامه‌اي و مجله‌اي است كه اهداف ديگري دنبال مي‌كنند.

پس حتما به تفاوت نقش‌آفريني در سينما و تلويزيون هم اعتقاد نداريد. برخي بازيگران مي‌گويند ما در سينما يك جور بازي مي‌كنيم و در تلويزيون يك جور ديگر.

اينها شوخي است، اين حرف‌ها را جدي نگيريد. بازيگر حرفه‌اي بايد بتواند يك كار را عينا و بارها اجرا كند. يك بار در لانگ شات و يك بار در كلوزآپ يا در هر اندازه ديگري دكوپاژي.

اين كار را من كارگردان نمي‌خواهم. صنعت فيلمسازي اين كار را از بازيگر مي‌خواهد.

بالاخره پلان‌ها بايد به هم بچسبند يا نه؟ پس بازي بازيگر بايد راكورد داشته باشد. من نمي‌پذيرم كه بازيگر بگويد در برداشت اول حسم تازه تر بود و در برداشت دومم خراب شد.

بازيگر بايد برداشت پانصدمش از برداشت چهارصد و نود و نهمش تازه‌تر باشد. اين كه حسم رفت و خسته شدم گريزگاه ناتواني است. بازيگر حرفه‌اي كسي است كه بتواند يك عمل صحنه‌اي را عينا و عينا بارها تكرار كند و در هر تكرار بهتر از قبلي باشد. وزن هر پلان را پلان قبل و بعدش تعيين مي‌كند. فيلم يك مجموعه به هم پيوسته هوشمندانه و زنده است. همه اينها ملزومات بازيگري است، اين كه بازيگري بگويد من براي فيلم‌هاي سينمايي يك جور بازي مي‌كنم و براي تلويزيون جور ديگري، حرف بيهوده‌اي است. اين حرف‌ها نمايش‌هاي مصاحبه‌اي است. اين حرف درست است در مقايسه اين كارگردان با آن يكي كارگردان نه در مقايسه سينما با تلويزيون.

ظاهرا دل پري از شرايط كنوني سينما داريد. مي‌خواهم بپرسم آيا به همين خاطر بوده كه تاكنون به سمت فيلمسازي در سينما نرفته‌ايد؟

در يكي از فيلم‌هاي فليني، اگر اشتباه نكنم، زندگي شيرين، ديالوگي هست كه مي‌گويد: اين كشيش‌ها ديگر شيطان را نمي‌ترسانند! فارغ از معناي اين ديالوگ حالا اين سينما هم فعلا غصه‌خوردن ندارد.

من دوست دارم براي سينما كار كنم، فيلمنامه خوبي هم دارم به اسم خيابان‌هاي يكطرفه اما هنوز شرايط ساختش فراهم نشده است. البته حسرتي هم ندارم كه چرا در سينما كار نكرده‌ام. شايد اگر در سينما همين فيلم‌ها را مي‌ساختم اسم و رسم بيشتري داشتم. اما به خاطر آن چيزي كه الان هستم خدا را شكرگزارم و غصه نمي‌خورم.

چند سال پيش قرار بود قتل آنلاين را بسازم، اين فيلم چند دست چرخيد تا در نهايت فرد ديگري با تغييرات وحشتناكي در فيلمنامه‌اش آن را ساخت. از تقديرم راضي هستم كه كارگردان آن فيلم من نيستم.

و حرف آخر...

مديون لطف تمام كساني هستم كه از آنها آموخته‌ام، مديون لطف تمامي كساني هستم كه شرايط فيلمسازي را برايم فراهم كرده‌اند، مديون لطف تمام كساني هستم كه به من اعتماد كرده‌اند، مديون لطف كساني هستم كه در ساخت فيلم‌ها كمكم كرده‌اند و مديون لطف مردمي هستم كه بيننده فيلم‌هايم بوده‌اند.

احسان رحيم‌زاده 
گروه راديو و تلويزيون



www.mahdipc.tk http://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.com
سایت خدماتی تک بیست



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: