با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید.امیدوارم از وبلاگ من خوشتون بیاد.فقط اگه می خواین از همه ی امکانات وبلاگ بهره ببرید!!!عضو شید. می خوام یه وبلاگ مستقل درست کنم که توش تمام شعرهای که نوشتم رو بذارم.منتظر باشید!
آدرس اصلی:
www.mahdipc.tk
زماني كه شركتي ورشكسته ميشود يا دادگاه ورشكستي آن را اعلام ميكند، اتحاديهها يا سنديكاها محل تسويهحساب هستند؛ اما زماني كه دولت خودگردان فلسطين به طور كامل از بين برود يا منحل شود چه سرنوشتي خواهد داشت و چه مرجعي براي تسويهحسابهاي آن وجود دارد؟
آيا اين امر به نفع ملت فلسطين است يا به نفع رژيم صهيونيستي؟ آيا چنين چيزي اساسا امكان دارد و چرا؟ اينها پرسشهايي هستند كه در اين مرحله از تيرگي اوضاع مربوط به قضيه فلسطين ميكوشيم به آنها پاسخ دهيم.
واشنگتن بهطور رسمي اعلام كرد از راضي كردن رژيم صهيونيستي براي توقف شهركسازيها نوميد شده است، كاري كه حتي مايل بود به طور موقت انجام شود تا بتواند به وسيله آن آبرويش را حفظ كند و دولت خودگردان فلسطين را پاي ميز مذاكره بكشاند. اما واشنگتن بهرغم تداوم شهركسازيها همچنان بر دولت خودگردان فشار ميآورد تا مذاكرات را از سر بگيرد و اگر چنين اتفاقي بيفتد در واقع دولت خودگردان تسليم آن شده و اجازه داده است اسرائيل به طور كامل فلسطين را ببلعد.
مفهوم اين موضعگيري اين بود كه واشنگتن به ناتواني دولت فلسطين و اعراب وقوف دارد و ميداند كه آنها هيچ حق انتخابي فراروي خود ندارند، بنابراين مجبور هستند به موضعگيريهاي واشنگتن متكي باشند وگرنه به صورتي جدي در معرض يافتن جانشيني براي آنها قرار خواهند گرفت. البته اين نتيجهاي غيرمنتظره نبود اما به هرحال محمود عباس، رئيس دولت خودگردان، را بشدت سرخورده كرد. به هر حال من فكر ميكنم اين موضعگيريها موجب ميشود اعراب به فكر راهحلهاي جايگزين چه درباره دولت خودگردان فلسطين و سرنوشتش باشند يا درباره راهحلهاي ديگري كه به كل نزاع اعراب و رژيم صهيونيستي باز ميگردد، انديشه كنند. درباره آنچه مربوط به دولت خودگردان ميشود بايد گفت ديگر رئيس تشكيلات مذكور هيچ ترديدي ندارد كه قرارداد اسلو يكي از ايستگاههاي مربوط به مسير پيشرفت پروژه صهيونيستها بود و درواقع اين عقبنشيني اعراب بود كه اجازه داد اين پروژه پيش برود. با اين حال بايد پرسيد انحلال تشكيلات خودگردان براي ملت فلسطين بهتر است يا بقاي آن؟
پيامد انحلال
شايد از بين رفتن تشكيلات خودگردان، رژيم صهيونيستي را از خدماتي امنيتي كه اين تشكيلات تاكنون عليه حماس انجام داده است محروم كند يا به عبارت ديگر رژيم صهيونيستي را از شريكي محروم سازد كه به سياستهاي توسعهطلبانه اين رژيم در فلسطين اشغالي مشروعيت ميبخشد و در عين حال فعالان و بازيگران يك عمليات صلحآميز را به سخره ميكشيد و اقدامات آنها را به يك نمايش كمدي تبديل ميكرد. اما حالا واشنگتن سوت پايان را دراين نمايشنامه به صدا در آورده است، زيرا ميداند فلسطينيها هيچ راه حل ديگري در چنته ندارند. كما اينكه ميداند انتخابهاي هفتگانه محمود عباس همه به اين برميگردد كه واشنگتن چه تصميمي بگيرد؛ تصميمي كه حتي به خيال هم اجازه پر و بال نميدهد و هيچ احتمالي براي تعديل مواضعش متصور نيست.
نكته: اولين فايده انحلال تشکيلات خودگردان اين است كه معادله سازش سقوط كرده و درستي راه مقاومت بر همگان آشكار خواهد شد. فايده دوم اين است كه مردم ساكن غزه و بيتالمقدس بهطور مستقيم و بدون واسطه دربرابر اشغالگري خواهند ايستاد
اگر تشكيلات خودگردان فلسطين منحل شود، سرنوشت صدها نفر از كادرها و كارمندان وابستگانش چه خواهد شد؟ چه كسي ميخواهد مساله فلسطين را هرچند به ظاهر اداره كند؟ و دولتهاي ديگر چهكسي را به رسميت بشناسند؟ بخصوص اينكه شرايط بهگونهاي نيست كه حماس بتواند سخنگوي ملت فلسطين باشد و دستكم اينكه دولت خودگردان كرانه غربي را با وجود نيروهاي نظامي صهيونيستي اداره و به نوعي به امور مردم فلسطين درغزه هم رسيدگي ميكند. همچنين منحل كردن اين تشكيلات به معناي كنار كشيدن از توافقنامه اسلوست و اين همان چيزي است كه اسرائيل ميخواهد، زيرا اين رژيم هرچه را ميخواسته از اسلو سود برده است و ديگر قصد ندارد به بندي از بندهاي آن احترام بگذارد. دولت فلسطين بايد مقاومت را از بين ميبرد كه برد و دراين باره به اندازه كافي به نقش خود عمل كرد. گمان نميكنم مصر و اردن يعني دو طرف ديگري كه دراين معادله هستند از انحلال دولت خودگردان فلسطين خشنود باشند و بخواهند در برابر يك خلا سياسي و امنيتي قرار گيرند. يعني دولتي كه با آن گفتوگو ميكنند و بار آن را به دوش ميكشند و در اين نمايشنامه بزرگ كه اسرائيل ميخواهد آن را منقضي كند، هركدام نقشي را به عهده دارند؛ روند صلحي كه تقريبا به اهداف خود رسيده و ديگر به پايان نزديك است.
با وجود اين آمريكا ميداند كه انحلال اين تشكيلات به معناي پايان نمايشنامه نيست، بنابراين ترجيح ميدهد نقشي پشتيبان به اين بازيگر داده و آن را به قهرمان جديدي تبديل كند كه از طريق آن ميتوان هراز گاهي سراغ شهركسازيها رفت و به اسرائيل افتخار بيشتري داد تا در مجموع پروژه صهيونيسم را به پيش برد. درعين حال واشنگتن بخوبي ميداند اعراب در اين شرايط كه كشورهايشان به سراشيبي خطرناكي افتاده هرگز گزينه مقاومت را انتخاب نميكنند.
از طرف ديگر ميتوان پرسيد اگر فرض كنيم اين دولت منحل شود آيا ملت فلسطين نفعي دراين ميان خواهد برد؟ پاسخ اين است كه بله. زيرا اولين فايدهاش اين است كه معادله سازش سقوط كرده و درستي راه مقاومت بر همگان آشكار خواهد شد. فايده دوم اين است كه مردم ساكن غزه و بيتالمقدس بهطور مستقيم و بدون واسطه دربرابر اشغالگري خواهند ايستاد. همچنين اشغال اين مناطق كه تاكنون از طريق همكاري با دولت خودگردان صورت ميگرفت بعد از 17 سال به طور مستقيم به اشغال نظامي اسرائيل در ميآيد و به اين ترتيب رژيم صهيونيستي در برابر جامعه بينالملل به عنوان يك رژيم اشغالگر شناخته ميشود. درست است كه اين مساله شهركسازيها را متوقف نميكند، اما آن را در معرض ديد جهان عرب قرار ميدهد و در واقع برملا ميكند. همچنين از بين رفتن اين تشكيلات موجب شكلگيري سازمانهاي جديدي ميشود كه عليه اشغالگري دست به مقاومت ميزنند. با اين حال از بين رفتن دولت خودگردان جهانيان را از طرفي محروم خواهد ساخت كه از طريق آن اموالي را در اختيار ملت فلسطين ميگذاشتند. بگذريم كه بخش اعظم اين اموال صرف خود تشكيلات ميشد. اين افكار در زمينه انتخاب يكي از راهحلها يعني انحلال دولت خودگردان بود؛ تشكيلاتي كه بدون انتخاب ملت فلسطين به وجود آمد، انحلال آن احتياجي به نظرخواهي ندارد.