با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید.امیدوارم از وبلاگ من خوشتون بیاد.فقط اگه می خواین از همه ی امکانات وبلاگ بهره ببرید!!!عضو شید. می خوام یه وبلاگ مستقل درست کنم که توش تمام شعرهای که نوشتم رو بذارم.منتظر باشید!
آدرس اصلی:
www.mahdipc.tk
در «حفره خرگوش» نيكول كيدمن نقش زن خانهداري را بازي ميكند كه همراه با همسر خود (آرون اكهارت) به واسطه مرگ ناگهاني فرزندشان دچار دگرگوني عظيمي ميشود و قصه فيلم به بررسي اين وضعيت (و همچنين حالات روحي اين زوج مصيبتديده) ميپردازد.
فيلم را جان كامرون ميشل براساس قصه نمايشنامه ديويد لنيدسي آبير كارگرداني كرده است و از آن دست فيلمهايي است كه از آنها به عنوان فيلمهاي بازيگر محور اسم ميبرند.
كيدمن در نقش بكا يك مادر درد و رنج كشيده بازي خوبي ارائه داده است و پيشبيني ميشود براي آن، نامزد دريافت جايزه اسكار شود. او سال2002 هم براي به تصوير كشيدن چهره يك نويسنده درد و رنج كشيده در «ساعتها»، موفق به دريافت اين جايزه شد.
كيدمن استرالياييتبار در فيلمهاي مطرحي مثل بيلي بتگيت، مردن براي، بتمن جاودانه، تصوير يك بانو، مولنروژ، ديگران، داگويل و كلد مانتين بازي كرده است. استراليا و قطبنماي طلايي از كارهاي جديدتر او هستند. او در گفتوگوي اينترنتي تازه خود، درباره فيلم جديد، مراسم اسكار و نوع نزديكي با نقشهاي خود صحبت ميكند.
به عنوان يك بيننده، تماشاي فيلم حفره خرگوش كمي سخت و رنجآور است. وقتي قرار شد نقش مادري را بازي كنيد كه به دليل از دست دادن فرزندش درد و رنج زيادي را تحمل ميكند، چگونه خود را آماده بازي در اين نقش كرديد و قصه فيلمنامه چه تاثيري روي شما گذاشت؟
نمايشنامه را كه خواندم احساس كردم قصه عجيبي دارد و بلافاصله جذب آن شدم، اين قصه برايم ارزش و اهميت خاصي داشت و يك كاراكتر بسيار پراحساسي را به نمايش ميگذاشت. من اول در نمايش صحنهاي حفره خرگوش بازي كردم و پس از آن بحث توليد نسخه سينمايي آن مطرح شد.
زماني كه توانستيم سرمايه توليد فيلم را فراهم كنيم، به خودم گفتم چگونه ميتوانم وارد دنياي دروني اين آدم شوم و كمك كنم تا فيلم بهتري ساخته شود.در كل، اين كاري است كه ما بازيگران هنگام قبول بازي در يك نقش تازه انجام ميدهيم با بازي در اين فيلم احساس ميكردم حالا وقت آن رسيده كه يك كار خاص و ويژه انجام دهم. براي بازي در نقش اين مادر درد و رنج كشيده بايد حالات و روحيات دروني او را فهميده و كشف ميكردم. در طول تحقيق درباره اين شخصيت، متوجه درد و رنج انبوه او شدم و مواجهه شدن با چنين درد و رنجي، براي خود من هم خيلي سخت و دردناك بود. واقعيت اين است كه شرايط و دوراني كه اين زن طي ميكند، اصلا يك شرايط و دوران خوش و خرم نيست. لحظات احساسي فيلم آنقدر تاثيرگذار است كه خودم جرات تماشاي آن را ندارم.
هنگام صحبت با دو همبازي شما در فيلم مايلز تلر و آرون اكهارت متوجه شدم كه با آنها تمرين نداشتيد و عمدا از هر دوي آنها در پشت صحنه فيلمبرداري فاصله ميگرفتيد. آيا ضرورتي براي اين كار وجود داشت و انجام آن به نفع بازي و اجراهاي هر سه شما در جلوي دوربين بود؟
مايلزتلر يك بازيگر تازهوارد بود و به دليل نوع روابطي كه در داخل فيلم بين ما وجود دارد، لازم ديدم كه در پشت صحنه فاصلهام را از او حفظ كنم. نميخواستم يك جور راحتي و آرامش خيال بين ما دو نفر وجود داشته باشد و چنين چيزي، به بازي هر دوي ما در جلوي دوربين لطمه بزند. هدفم اين بود كه او عصبي شود و اين موضوع را به داخل فيلم سرايت دهد. ميخواستم او و آرون اكهارت در چنان موقعيتي قرار بگيرند و دقيقا ندانند كه در جلوي دوربين چكار بايد كنند و يا چه بايد بگويند، اما كاملا ميدانستم كه اكهارت بازيگري باتجربه است و روش كاري ما با يكديگر تفاوت خيلي زيادي با هم دارد، اما در برخورد با يك بازيگر بيتجربه يا كمتجربه، كارهاي زيادي ميتوان انجام داد كه به بازي او در جلوي دوربين كمك ميكند. خودم هنگام بازي در يك فيلم سينمايي، تلاش ميكنم از تمام شيوهها و متدهايي كه ميتواند به كمكم بيايد، استفاده كنم. در همين رابطه است كه احساس ميكنم اقدام من در فاصله گرفتن از بازيگران همكارم، اقدامي درست و در جهت بهتر شدن كيفيت بازي و كليت فيلم شده است.
زماني كه بحث توليد فيلم آغاز شد. آيا هيچ وقت فكر ميكرديد در كنار بازيگري در آن، به عنوان تهيهكننده هم با آن همكاري خواهيد داشت؟
وقتي كار فيلمبرداري حفره خرگوش شروع شد، فقط ميخواستم بازيگر آن باشم و خودم را درگير مسائل ديگر آن نكنم، اما وقتي توليد فيلم به درازا كشيد و بحث مشكل مالي پيش آمد، خودم را درگير مسائل توليد كردم. نميخواستم توليد فيلم متوقف شده و ساخت آن به پايان نرسد، اما در همان زمان، فاصله بين بازيگري و تهيهكنندگي را كاملا حفظ ميكردم. شبها پس از پايان فيلمبرداري، درگير مسائل توليد شدم و بحثهاي مالي شروع ميشد و در طول روز، فقط و فقط به بازيگري و ايفاي بهتر نقشم در جلوي دوربين فكر ميكردم.
پس به اين ترتيب، در تمام طول روز درگير كاراكتر و نقش خود و يك جورهايي شديدا وابسته به آن بوديد. پس از پايان فيلمبرداري چگونه از جلو اين نقش خارج شده و زندگي طبيعي خود را از سر ميگرفتيد؟ آيا اصلا در پايان روز ميلي داشتيد كه از اين شخصيت جدا شويد؟
طبيعي است كه بايد از اين كاراكتر جدا شوم و به زندگي عادي خودم برگردم. مهمترين نكته اين است كه هنگام بازي در يك نقش كاملا در جلد آن فرو رويد و شرايطي را فراهم كنيد كه بيشترين تاثير را روي شما و بازيتان بگذارد. هيچ وقت اين طور نيست كه شما پس از بازي در يك نقش راهي منزل شويد و اعصاب خودتان را از بابت كاري كه كردهايد خراب كنيد. سعيتان اين است كه زندگي معمولي خود را داشته باشيد و خيلي زياد به نقش مورد نظر فكر نكنيد. با اين حال، اتفاق افتاده است كه بعضي وقتها از خواب پريدهام و به آن نقش فكر و حتي گريه كردهام. هر نقشي به گونهاي روح و روان شما را به عنوان بازيگر تحت تاثير قرار ميدهد و اين مساله در هر فيلمي شدت و حدت دارد. براي مثال، شدت درگيري من با نقشم در فيلم حفره خرگوش بيشتر بوده است و بعضي وقتها به گونهاي مرا تحت تاثير خودش قرار ميداد كه براي خودم هم باعث تعجب بود. هنگام بازي در هر نقشي، شما بايد خودتان را داوطلبانه در اختيار آن نقش و مقتضيات آن قرار دهيد. در اين رابطه، يك كارگردان خوب ميتواند كمك حال بسيار خوبي برايتان باشد.
قبلا گفته بوديد كه در منزل يك سيستم حمايتي از سوي همسرتان داريد كه به شما در كارتان كمك ميكند. آيا زمان بازي در هر فيلمي با او صحبت و تبادل نظر ميكنيد؟
نكته: ما بازيگران حتي در خانه و زمان استراحت هم به نقشهايمان فكر ميكنيم و در حال تجزيه و تحليل آن هستيم. اين وضعيت در فيلم حفره خرگوش بسيار شديدتر بود
بله. براي او نقشم را توضيح ميدهم و برايم خيلي جالب است كه ديدگاه او را درباره آن كاراكتر بدانم. واقعيت اين است كه ما بازيگران حتي در خانه و در زمان استراحت و زندگي عاديمان نيز، به نقشهايمان فكر ميكنيم و در حال تجزيه و تحليل آنها هستيم. در چنين ايامي، نيازمند كسي هستم كه هم وضعيت مرا درك كند و هم راهنمايي و كمك لازم را در اين رابطه به من بكند.
بازي شما در حفره خرگوش مورد توجه و تاييد منتقدان سينمايي قرار گرفته و صحبت آن است كه امسال دوباره نامزد دريافت جايزه اسكار خواهيد شد. اجازه بدهيد درباره اين جايزه صحبت كنيم. آيا آن احساسي راكه هنگام دريافت اسكار براي فيلم ساعتها داشتيد و حرفهايي را كه زديد، به ياد ميآوريد؟
گنگ و مبهم. دريافت آن حكم يك رويا را داشت. چيز زيادي از آن به يادم نميآيد. هيچ وقت فيلم آن مراسم را نگاه نكردم.
پس از دريافت اسكار هيچ تغييري در خودتان احساس كرديد و آيا كارنامه كاريتان را عوض كرد؟
دريافت اين جايزه هيجانانگيز بود. تا قبل از دريافت اسكار هم هدفم بازي بهتر در فيلمهاي بهتر بود و اين هدف را همچنان دنبال كردهام. اين نكته مهمترين چيزي است كه در زندگيام وجود دارد. پس از تشويق اسكاري، كارم و حرفهام برايم جديتر شد و بازيگري معناي ديگري پيدا كرد. چيز مهمي كه در ارتباط با جايزه اسكارم بايد بگويم اين است كه هنگام دريافت آن در دوران و شرايط خاص و عجيبي بودم. تنها بودم. يك اسكار توي دستهاي من بود، ولي يك زندگي درست و حسابي نداشتم. از همسرم جدا شده بودم و زندگي خانوادگي نامعلومي داشتم. براي همين، اوضاع عجيبي بود و احساس خاصي داشتم. در همان زمان بود كه بخودم گفتم بايد راهم را پيدا كنم و ببينم واقعا كي هستم و ميخواهم چه كار كنم.
و آن وقت چكار كرديد؟
تصميم گرفتم در كنار انتخاب نقشهاي بهتر، سروساماني هم به زندگيام بدهم. به دنبال كسي بودم كه زندگيام را صادقانه با او تقسيم كنم و اين مساله در آن زمان برايم خيلي مهم بود.
تا به حال در فيلمها و نقشهاي متفاوتي بازي كردهايد. نظرتان درباره اين نقشها چيست؟
تمام آن نقشها و كاراكترهاي مختلف و متفاوتي كه تا به امروز در جلوي دوربين بازي كردهام، به صورت عشق اصلي زندگيام در آمدهاند. همه آن را دوست دارم و هنوز هم با آنها زندگي ميكنم.
اين روزها نقشها و فيلمهاي خود را چگونه انتخاب ميكنيد؟
هميشه نسبت به اين امر متعهد بودهام كه در رابطه با نقشهايي كه انتخاب ميكنم، مسووليت بزرگي دارم. من فقط به امروز نگاه نميكنم و به اين نكته هم فكر ميكنم كه اين نقشها براي تماشاگران و بازيگران زن نسل بعد، چه چيزهايي به همراه خواهد داشت. به همين دليل است كه همكاري با فيلمسازاني مثل لارس فون تريه را قبول ميكنم و برايم اهميتي ندارد كه فيلمهاي او موفقيتي در جدول گيشه نمايش به دست نميآورند.
در حال حاضر كمي پركار شدهايد و تعداد زيادي فيلم را در دست توليد داريد!
بله . بعد از چند سال كمكاري و اكران عمومي يك فيلم در عرض سال، در طول ماههاي گذشته فعاليت بيشتر و شديدتري داشتهام. علتش هم پيشنهادهاي خوبي بوده كه به صورت همزمان ارائه شدهاند. «فقط با او برو» را آماده نمايش دارم كه در سال جديد ميلادي به نمايش عمومي در ميآيد. اين فيلم يك كمدي رومانتيك است كه در آن با آدم سندلر و جنيفر آنيستن همبازي هستم. ميدانيد كه من در اين ژانر موفق سينمايي تا به حال به آن صورت فيلمي بازي نكردهام و در اينجا، در كنار دو بازيگر مطرح و موفق ژانر كمدي رومانتيك ظاهر شدهام. فيلمبرداري درام دلهرهآور و جنايتكارانه Trespass را هم تازه تمام كردهام. نيكلاس كيج همبازيام در اين فيلم است و قصه پر تنش بسيار زيبايي دارد. قرارداد بازي در «دختر دانماركي» را نيز دارم كه لس هاستروم براساس قصه كتاب موفق ديويد ابرشوف به همين نام كارگرداني ميكند. براي اولينبار هم قرار است بازيگر يك فيلم تلويزيوني باشم كه قصهاي تاريخي دارد و با نام «همينگوي و گلهورن» جلوي دوربين خواهد رفت. در اين كار تلويزيوني نقش مارتا گلهورن نويسنده و خبرنگار جنگي را بازي ميكنم كه با ارنست همينگوي آشنا و دوست شد.