صديقه كيانفر متولد 1311 در آبادان است. او از سال 1336 كار هنري خود را با راديو نفت آبادان آغاز كرد و تا سال 1339 كه به تهران مهاجرت كرد پس از چند كار نمايشي، در نمايش طنز آقاي مربوطه در تلويزيون به طور حرفهاي به فعاليت پرداخت.
كيانفر پس از آن در سريالها و فيلمهاي متنوعي حضور يافت كه از جمله فيلم هامون و سريال مسافر را ميتوان از ماندگارترين آثار هنري كيانفر برشمرد. او اكنون در مركز نمايش راديو فعاليت ميكند و بازيگري راديو را يكي از موثرترين كار هنري خود ميداند. با او درباره فعاليت راديويياش در سالهاي اخير صحبت كرديم.
اولين بار به عنوان بازيگر نمايشهاي راديويي پشت ميكروفن راديو قرار گرفتيد يا گوينده؟
اولين حضورم در راديو آبادان بازي در نمايشهاي راديويي بود كه به شكل زنده پخش ميشدند. اين نمايشنامهها جمعهها روي آنتن ميرفتند از همان زمان هميشه بازيگري را به گويندگي ترجيح ميدادم.
با توجه به علاقهاي كه به راديو داشتيد، چرا مدتها از راديو دور بوديد؟
من چند سال پيش به دليل مسافرت يكسالهاي كه به خارج از كشور داشتم، از كارهاي هنري فاصله گرفتم و اين دوري باعث شد زماني كه برگشتم خيلي تنها و ذهني خالي نسبت به نمايشهاي راديو داشته باشم تا اين كه به كمك دوستم شمسي فضلاللهي دوباره به راديو برگشتم.
چرا احساس تنهايي و غريبي به راديو داشتيد؟ مگر ساليان سال در راديو فعاليت نكرده بوديد؟
به هر حال مدتي از آن فضا دور بودم و تا بتوانم دوباره خودم را با فضاي راديو وفق بدهم به حمايت نياز داشتم.
چه كساني از شما حمايت كردند تا بتوانيد به شرايط عادي كار در راديو برگرديد؟
آقاي جواد پيشگر و محمد عمراني با نقشهاي مختلفي كه در نمايشهاي راديويي برايم در نظر ميگرفتند سعي ميكردند من از راديو دور نشوم و مدام در راديو كار داشته باشم تا به روزهاي اوج خودم برگردم و بالاخره به دوره خوب خود برگشتم.
در ميان كارهاي تلويزيوني كه داشتيد كدام نقش را بيشتر ميپسنديد؟
من بازي در سريال مسافر را خيلي دوست داشتم و به طور كلي ميوه ممنوعه را هم جزو كارهاي خوب خودم ميدانم. كار با آقاي فتحي برايم بسيار مفيد بود چون اين كارگردان هميشه به بازيگر اجازه ميدهد تا براحتي به نقشش نزديك شود.
اما اين روزها كارهاي تصويري شما خيلي كم شده، خودتان دوست نداريد يا پيشنهاد كار نيست؟
هجوم بازيگران به عرصه تصوير و موضوعات سريالهايي كه نقش سالخوردگان در آنها خيلي كم است، باعث شده به ما كمتر در كارهاي تلويزيوني نياز داشته باشند و ديگر به سراغ ما نيايند.
سريالهاي تاريخي چطور؟ مثل سريال پربازيگر مختار. از شما دعوت نكردند؟
با سن و سالي كه من دارم، كارهاي سنگين و تاريخي خيلي سخت است و ما تحمل شرايط نامساعد و زندگي در كوير را نداريم، به همين دليل جوانترها بهتر است در چنين كارهايي حضور داشته باشند.
حضور پيشكسوتان در مركز نمايش راديو را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
خوشحالم كه پيشكسوتان دوباره به راديو برگشتهاند و نمايشهاي راديويي رنگ و بوي خوبي به خود گرفته است. چون جوانها با هر خلاقيتي، بدون پشتوانه هنري پيشكسوتان نميتوانند براحتي موفق شوند. كار كردن در راديو عشق و ايثار ميخواهد و قديميترهاي راديو همه عمر و سرمايه خودشان را براي هنر راديو گذاشتند و در هر كاري هم كه حضور پيدا ميكنند با دل و جان كار ميكنند.
چرا با اين همه علاقه به راديو، باز به كار تصوير علاقهمنديد؟
من اگر كار مداوم در راديو داشته باشم هيچگاه به سراغ كارهاي تصويري نميروم.
در حال حاضر مشغول بازي در چه نمايشي هستيد؟
نمايش راديويي سازش به كارگرداني محمد عمراني كه قرار است در برنامه قصه شب راديو سراسري پخش
شود.
شما سالهاست در زمينه نمايشهاي راديويي فعاليت ميكنيد، چرا تاكنون وارد حوزه كارگرداني نشدهايد؟
من سالهاي گذشته، كار كارگرداني تلويزيوني انجام ميدادم، اما الان شرايط با گذشته فرق ميكند و بهتر است بيشتر جوانها در اين حوزه فعاليت كنند، چون توان و انرژي لازم براي اين كار را دارند.
متن نمايشنامههاي راديو از نظر شما در شرايط فعلي قابل قبول هستند؟
كيفيت متون نمايشي خيلي خوب شده، طوري كه وقتي من در يك نمايش 5 قسمتي بازي ميكنم كه نقشم در قسمت دوم تمام ميشود، سعي ميكنم سر ضبط حضور داشته باشم تا تكامل توليد آن را ببينم و برايم جالب است كه در جريان كامل شدن آن نمايش باشم.
فكر نميكنيد در اين سن نياز به استراحت و آرامش بيشتري داشته باشيد؟
من احساس ميكنم هنوز توانمنديهايي دارم كه ارائه نشده است، يعني كاري نبوده تا بتوانم با تمام توانم در آن حضور داشته باشم. هميشه آنچه كه از من خواسته ميشود، بخش كوچكي از ظرفيت و تواناييهايم است. البته اين را هم بگويم كه حضورم در راديو باعث ميشود روحيهام شاداب شود. از بيكاري در خانه خسته ميشوم. وقتي به كاري دعوت نميشوم مدام از خودم ميپرسم آيا فراموشم كردهاند؟
اوقات فراغت و زمانهايي كه نقشي براي بازي نداريد را چگونه پر ميكنيد؟
مطالعه ميكنم. اوايل بيشتر كتابهاي جغرافيا و تاريخ ميخواندم، بعد از آن به كتابهاي فلسفي علاقهمند شدم اما الان بيشتر رمان ميخوانم.
از كارگردانها و مسوولان مركز نمايش چه توقعي داريد؟
توقع دارم اجازه ندهند كه جاي يك پيرزن 60 ساله يك دختر 20 ساله حرف بزند، چون هيچ وقت نميتواند آن حس واقعي را بيان كند.