تهران؛ حركت به سوي آرمانشهر ايران اسلامي
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
تهران؛ حركت به سوي آرمانشهر ايران اسلامي
نوشته شده در سه شنبه 21 دی 1389
بازدید : 14
نویسنده : مولوی
امير خوراكيان، رئيس سازمان فرهنگي، هنري شهرداري تهران از آن دسته آدم‌هايي است كه شهردار تهران وقتي مي‌خواهد از آنان ياد كند، مي‌گويد: جهادي. آدم‌هاي جبهه‌ديده و به قول بچه‌هاي اين نسل «پاي كار» .

او سال‌ها معاون تبليغات و ارتباطات مردمي آستان قدس رضوي بوده و در كارنامه خود عضويت در هيات‌هاي مديره موسسات مطبوعاتي بزرگ كشور را داراست.

او در فاصله سال‌هاي 79 تا 82 دبيركل اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي دانش‌آموزان بوده و از سال 84 تا89 معاونت تبليغات و ارتباطات اسلامي و همچنين دبيري شوراي عالي فرهنگي آستان مقدس را به عهده داشته است.

او اكنون نزديك به 8 ماه است كه رياست سازمان فرهنگي، هنري شهرداري تهران را بر عهده گرفته تا در اين مدت كوتاه تغييراتي در اين سازمان به وجود بيايد كه شايد انتظار آن نمي‌رفت. اين گفت‌وگو درباره نقش فرهنگ و هنر در برنامه‌ريزي‌هاي اين سازمان با وي صورت گرفته است.

نزديك به 8 ماه از مدت تصدي شما بر سازمان فرهنگي، هنري، شهرداري تهران مي‌گذرد. مديران پيشين سازمان، كليدواژه‌هايي در مدت تصدي خود داشته‌اند مانند تهران، شهر اخلاق و... ديدگاه شما در انجام اين مسووليت چيست؟

نقش پايتخت به عنوان مركز نظام جمهوري اسلامي در معرفي تمدن اسلامي به جهان بسيار حساس و تعيين‌كننده است. اگرچه در تحقق اين رويكرد نظام جمهوري اسلامي، عوامل متعددي موثر است، اما بدون ترديد، مهم‌ترين عوامل در حوزه فرهنگ خواهد بود. مديريت جديد سازمان فرهنگي، هنري شهرداري تهران، حركت به سوي «آرمانشهر اسلامي ـ ايراني» را هدف قرار داده است. اين بحث يك مباني و كلياتي دارد و يك آثار و مشخصاتي. كليات آن با الهام از رهنمودهاي رهبر معظم انقلاب، اين است كه در حركت به سوي اين آرمان، 4 ركن اصلي شامل «حاكميت ارزش‌هاي اسلامي و اخلاقي در جامعه»، «عدالت اجتماعي»، «روحيه آرماني و انقلابي» و «رفاه مادي» بايد محقق شود.

اما آن قسمت شفاف و مشخص بحث اين است كه هر شهري در دنيا امتيازات و وي‍‍‍ژگي‌هايي دارد كه آن ويژگي‌ها بخشي از هويت و مشخصه شناخت آن شهر است. تهران به عنوان ام‌القراي جهان اسلام بايد چند ويژگي مشخص و بارز و كاملا برجسته مبتني بر فرهنگ اسلام و تشيع داشته باشد. در فضاي عمومي شهر، در فرهنگ عمومي، شهروندان بايد اين چند ويژگي برجسته را به عنوان امتيازات شهر تهران، بشناسند. پس ما از اين شعار، يك آرمان خيالي و محقق نشدني را دنبال نمي‌كنيم. شناخت اين ويژگي‌ها، انتخاب آنها و تمركز برنامه‌ها روي آنها، اين امكان را ان‌شاءالله به ما مي‌دهد.

برخي معتقدند كه رفتارهاي سازمان فرهنگي، هنري در حوزه فرهنگ و هنر موازي‌كاري با برخي نهاد‌هاي ديگر است. چه پاسخي براي اين امر داريد و اين كه ايجاد زيرساخت‌هاي فرهنگي در كلانشهري مانند تهران وظيفه كيست؟ آيا در اين ميان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دخيل نيست. بيشتر معتقديد كه بايد در تهران كدام يك مورد توجه قرار گيرد.

با موازي‌كاري به اين مفهموم موافق نيستم چرا كه اولا ارائه خدمات فرهنگي به شهروندان تهراني و مردم سراسر كشور هر چقدر صورت بگيرد، بازهم كم است. جمعيت جوان ما رو به افزايش است و هيچ تغيير رفتاري به سوي مطلوب، بدون كار فرهنگي ميسر نمي‌شود و با همفكري كه با نهادهاي مطرح فرهنگي داريم ـ‌ كه البته مسوولان تمامي اين نهادها عضو هيات امناي سازمان هستند ـ‌ فعاليت مي‌كنيم. ثانيا حوزه فعاليت سازمان با ديگر نهادها به گونه‌اي متفاوت است. مثلا سازمان صداوسيما، در واقع بزرگ‌ترين رسانه كشور است كه هم وظيفه اطلاع‌رساني را بر عهده دارد و هم فرهنگ‌سازي كه به تعبير رهبر كبير انقلاب اسلامي، اين نهاد، مهم‌ترين دستگاه كشور است. اهميت صداوسيما بسيار زياد است، اما وسيله تماس رسانه با مردم، تنها از طريق ابزاري چون راديو و تلويزيون به اضافه رسانه‌هاي مكتوب آن سازمان ميسر است و مراكز فرهنگي چون فرهنگسراها اگرچه به گستردگي رسانه ملي نيستند، اما پاتوقي هستند براي مردم كه هم اوقات فراغت خود را سپري كنند و در محيطي امن و مطمئن، آموزش ببينند و هم از خدمات فرهنگي بهره ببرند. بسياري از هنرمندان امروز، در فرهنگسراها آموزش ديده‌اند و حتي جشنواره‌هايي نيز در سازمان براي معرفي برترين‌ها برگزار مي‌شود. همچنين مواجهه مستقيم مردم و ارائه‌كنندگان خدمات فرهنگي، در فرهنگسراها و خانه‌هاي فرهنگ، به راحتي امكان‌پذير است.

ديگر نهادها نيز به همين شكل. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در واقع سياستگذار و حامي و خط‌نگهدار امور فرهنگي است و نه توليدكننده. اگر هم اين وزارتخانه دست به توليد اثر هنري يا فرهنگي مثل فيلم و كتاب مي‌زند، براي كمك به هنرمندان و استانداردسازي محصولات فرهنگي است. جاهايي مثل كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي و فرهنگستان هنر نيز به گونه‌اي ديگر عملكردي متفاوت با سازمان دارند. چراكه يا گروه سني ويژه‌اي را پوشش مي‌دهند مانند كودكان و نوجوانان يا اقشاري چون هنرمندان حرفه‌اي و نيمه‌حرفه‌اي.

البته آنچه بايد براي آن خيلي تلاش كنيم، هماهنگي دستگاه‌هاي فرهنگي است كه در اين مقوله، حرف يا درددل بسيار است.

برخي كاركرد سازماني به نام سازمان فرهنگي، هنري شهرداري تهران را با آن كه سال‌ها از آغاز فعاليتش گذشته هنوز نمي‌شناسند، اين سازمان چه وظيفه‌اي دارد؟

كاركرد مطلوب سازمان فرهنگي، هنري در توسعه فرهنگ عمومي است كه منجر به معنوي شدن جامعه و نيل به آرمانشهر اسلامي ايراني شود. اينها شعار نيستند بلكه از اساسنامه سازمان استنباط مي‌شوند. البته تعبير آرمانشهر اسلامي ايراني، شعار دوره جديد مديريتي سازمان است چراكه در واقع معتقديم عمل به اساسنامه سازمان و حركت در مسير معنويت، حيات طيبه و ارتقاي فرهنگ عمومي، منجر به ايجاد شاخصه‌هايي از آرمانشهر اسلامي ايراني مي‌شود.

اما تعبير فرهنگ عمومي در كلام ديگر روساي سازمان نيز ديده مي‌شد، تعريف شما از اين عبارت چيست و با چه رويكردي مي‌توان به معنويت و حيات طيبه يا شهر اخلاق رسيد؟

گسترش فرهنگ عمومي يعني بالا بردن سطح آگاهي و معلومات و ارائه آموزش مطلوب به جامعه با شعاع تمامي شهروندان و نه صرفا فرهيختگان. همه بايد فرهنگ با هم زيستن را بياموزيم تا زندگي جمعي و به طور خاص، شهرنشيني براي همه شهرنشينان، لذتبخش شود. البته آموزش و كار فرهنگي كه مبتني بر معارف اسلامي و آموزه‌هاي ديني باشد مدنظر است. به طور كلي بخشي از برنامه‌هاي سازمان در زمينه آموزش است، يعني به صورت هدفمند و اين كه آموزش‌هايي كه ارائه مي‌شود داراي شرح درس باشد و با توجه به ويژگي‌هاي هر منطقه رده‌بندي علمي داشته باشد.

به بيان ساده‌تر، ارائه خدمات فرهنگي و توليد محصول فرهنگي عوام فهم و خواص‌پسند كه بالطبع درصد كمي از كارهاي سازمان به خواص جامعه اختصاص مي‌يابد. البته منظورم بي‌توجهي به آثار فاخر و ارائه آثار ضعيف نيست چراكه توجه به هنرمندان سرشناس هم وظيفه سازمان است و تكريم هنرمندان و فرهيختگان، منجر به شناساندن الگو به مردم مي‌شود.

احساس نمي‌كنيد سنگ بزرگي برداشته‌ايد؟! از طرفي هم مي‌خواهيد فرهنگ عمومي را توسعه دهيد و هم هنرمندان سرشناس را تكريم كنيد، هم آثار فاخر توليد كنيد و هم به مردم آموزش شهرنشيني دهيد. معنويت و حيات طيبه هم در ديگر اهدافتان ديده مي‌شود.

همه اينها به هم مرتبطند كه با ارائه يك نقشه حساب شده، به نقطه مطلوب مي‌رسيم. نقطه‌اي كه آرمانشهر اسلامي ايراني مي‌ناميم. آن گونه كه از نام سازمان پيداست، به شهر تهران توجه دارد كه ام‌القراي جهان اسلام است و الگوي شهرهاي ايران و الگوي شايسته بودن براي شهرهاي جهان اسلام. اين كلانشهر، از مردماني با طبقات مختلف اجتماعي و سطح علمي متفاوت تشكيل شده كه همگي در 2 ويژگي اساسي با هم مشتركند. شهرنشين بودن و مسلمان بودن (اكثريت) براي اين كه اين مردم بتوانند به راحتي و با كمترين مشكل در كنار هم زندگي كنند، بايد اصول شهرنشيني را بياموزند كه بزرگ‌ترين عنصر آن، رعايت حقوق همسايگي و ضايع نكردن حق يكديگر و احترام به هم است كه كمال آن را فقط و فقط در آموزه‌هاي دين مبين اسلام و سيره اهل بيت عصمت و طهارت عليهم‌السلام مي‌توان يافت. معتقديم اگر آموزش صحيح و مساوي به شهروندان داده شود تا هم با حقوق خود آشنا شوند و هم بياموزند كه با تكيه بر معارف اسلامي و آموزه‌هاي ديني، چگونه زندگي كنند، مشكلات شهرنشيني كاهش مي‌يابد، اما نكته‌اي كه نبايد از قلم بيفتد اين است كه ابزار انتقال اين فرهنگ، جداي از آموزش از طريق شيوه‌هاي رايج، استفاده از ابزار فرهنگي و هنري است، چراكه شهروند فرهنگي، ترسيم شهر فرهنگي را به دنبال دارد. اين مساله كاملا بديهي است كه شهروند كتابخوان، هنرمند ـ‌ هرچند نيمه‌حرفه‌اي و هنرآموز ـ كه لااقل وقت خود را نه در سركوچه كه در كتابخانه يا كلاس‌هاي هنري و آموزشي يا در برنامه‌هاي فرهنگي خانه فرهنگ يا فرهنگسراي محله خود يا با همنشيني با هنرمندان سرشناسي كه در اين مراكز با آنها همكلام مي‌شود، مي‌گذراند يا به تماشاي يك اثر حرفه‌اي مي‌نشيند، بيشتر و بهتر اصول شهرنشيني را رعايت مي‌كند تا كسي كه به اين امكانات دسترسي ندارد. حال اصول شهرنشيني را مي‌توانيم از رعايت قوانين شهري مثل رعايت فرهنگ ترافيك بدانيم تا احترام به حقوق همسايگان كه مقدمه همه اينها، تغيير در باورهاي شخص است. همچنين پيوند شهر و فرهنگ، اينجا نمايان مي‌شود. كار ما اينجا خيلي حساس مي‌شود كه مراقب باشيم خوراك فرهنگي و فكري صحيح به مردم بدهيم. آموزه‌هايي كه در عين علمي بودن، مبتني بر معارف اسلامي و سيره اهل بيت عليهم‌السلام باشد. سازمان فرهنگي، هنري شهرداري تهران، تنها يك قطعه از پازل حركت فرهنگي نظام است و اين اقدامات با همكاري نهادهاي فرهنگي ديگر به سرانجام مي‌رسد كه تقريبا كليه مسوول آنها، عضو هيات امناي سازمان هستند.

نكته: گسترش فرهنگ عمومي يعني بالا بردن سطح آگاهي و معلومات و ارائه آموزش مطلوب به جامعه با شعاع تمامي شهروندان و نه صرفا فرهيختگان. همه بايد فرهنگ با هم زيستن را بياموزيم تا زندگي جمعي و به طور خاص، شهرنشيني براي همه شهرنشينان لذتبخش شود

يك نكته ديگر هم عرض كنم، اينها نگاه و رويكردهاي كلي است اما در عمل، با اين افق ديد، هر سال روي چند محور و موضوعات مشخص، متمركز خواهيم شد. در نتيجه پيام‌هاي هدفمند و در نتيجه هندسه موضوعي كار سازمان در هر سال به گونه‌اي تنظيم و محدود خواهد شد كه آن پراكندگي مضر نباشد و كارها هدفمند و نتيجه‌بخش دنبال شود.

برخي معتقدند كارهايي كه در اين سازمان صورت مي‌گيرد كارهاي زيربنايي نيست. چه پاسخي براي اين امر داريد؟

اين مساله را قبول ندارم اما معتقدم دليل اين برداشت شايد اين باشد كه يكي از مهم‌ترين كاركردهاي سازمان، پركردن اوقات فراغت است. ببينيد! روزانه چندين هزار نفر از كودك تا بزرگسال، با جنسيت و سطح سواد متفاوت، به مراكز سازمان اعم از 30 فرهنگسرا، حدود 76 خانه فرهنگ، 70 كتابخانه و تعداد قابل توجهي موزه، نگارخانه، پرديس سينمايي و خانه موزه مي‌آيند تا لحظات خود را با خدمات ارائه شده در اين مراكز بگذرانند. بويژه در تابستان كه اين تعداد مخاطب، چندين برابر مي‌شود. خب طبيعي است ارتباط روزانه و مستمر با مخاطبي كه قصد پر كردن اوقات فراغت خود را دارد، ارائه خدمات فرهنگي را مي‌طلبد كه بخشي از آن به اين منظور در نظر گرفته شده است. لذا شايد اين تصور پيش بيايد كه كارهاي سازمان، زيربنايي نيست. اين مساله را بگذاريد كنار مخاطب گسترده و متفاوت از نظر سطح سواد و طبقه اجتماعي كه برنامه‌ريزي خاص خود را مي‌طلبد. البته در كنار اين مساله، اقدامات زيربنايي هم بشدت دنبال مي‌شود. مانند توجه به خانواده به عنوان مهم‌ترين نهاد اجتماعي كه اساسي‌ترين نقش را در تربيت بر عهده دارد. برنامه‌ريزي در سازمان به گونه‌اي صورت گرفته است كه خانواده را هدف قرار دهد. همه فعاليت‌هاي فرهنگي و محتوايي سازمان بر موضوع خانواده متمركز است، با اين نگاه كه اگر اصول اخلاقي در خانواده تقويت شود، تاثير آن در كل جامعه ديده مي‌شود و به همين دليل برنامه‌هاي مراكز فرهنگي و مكان‌هاي عمومي با امكان دسترسي همه اعضاي خانواده فراهم شده است. ارتقاي اهداف اسلامي، انساني و ملي و ايجاد زمينه براي پايبندي به آن از جهت‌گيري‌هاي اصلي سازمان است كه در اساسنامه آن نيز تعريف شده و برنامه‌ريزي‌هاي مختلفي با توجه به ظرفيت‌ها و زمان‌هاي مختلف براي آن صورت گرفته است. توجه به آشتي دادن مردم با محصولات فرهنگي و هنري مثل كتاب مترو، كتاب اتوبوس، فيلم پارك، خيابان هنر، توجه ويژه به آموزش قرآن و تعليم مفاهيم قرآني در كليه مراكز سازمان با محوريت فرهنگسراي قرآن، توليد آثار فاخر يا مشاركت در توليد اين آثار مانند فيلم سينمايي طلا و مس، كارناوال مرگ، مجموعه‌هاي كتابفروشي هدهد و زير تيغ و... كه با هدف ترويج اخلاق در جامعه ساخته شدند كه مشاركت در توليد آنها، يك نوع كار زيربنايي به حساب مي‌آيد. اينها تنها بخشي از اقدامات از اين دست سازمان است. البته هنوز ما نتوانستيم نقش لازم را با توجه به ظرفيتي كه داريم ايفا كنيم، البته كارهاي خوبي شده است و سعي كرديم تا عمده فعاليت‌هايي كه در مراكز فرهنگي انجام مي‌دهيم با مشاركت مردم باشد؛ چون حضور آحاد جامعه از اركان يك نهاد اجتماعي است و اين ارتباط بايد صميمي باشد و مردم احساس تعلق به برنامه‌ها داشته باشند كه همه برنامه‌هاي ما به اين منظور انجام مي‌شود.

ببينيد من هم با بخش زيادي از صحبت‌هاي شما موافقم، اما در حوزه هنر اين موضوع چگونه تعبير مي‌شود. ساده‌تر بگويم به عنوان مثال سياست سازمان در برابر سينما و تئاتر به چه صورتي خواهد بود؟

سينما را از قالب‌هاي هنري‌اي مي‌دانيم كه از نظر تاثيرگذاري و ارتباط با مخاطب از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است. سطح كار سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تهران توجه به فرهنگ عمومي جامعه است و به همين دليل فضاي عمومي شهر برايمان اهميت خاصي دارد. از اين نظر سينما براي تاثيرگذاري در مخاطب عام اهميت زيادي دارد. معتقدم كه قالب‌هاي هنري تخصصي‌تر هستند و مخاطبان بيشتري را پوشش مي‌دهند، سينما در عين اين كه كار عميق و ارزشمندي مي‌تواند انجام دهد با همه مخاطبان ارتباط برقرار مي‌كند. ما در مورد سينما برنامه‌هاي ويژه‌اي داريم. حمايت از هنرمندان عرصه سينما بويژه فيلمنامه‌نويسان كه كمتر مورد توجه قرار گرفتند از برنامه‌هاي مهم سازمان است، همچنين توليد محتوا و متن نيز از ديگر برنامه‌هاي ماست. البته اين حمايت بايد در چارچوب جهت‌گيري‌هاي محتوايي باشد چرا كه در يك سال تعداد زيادي فيلم توليد مي‌شود و سازمان مسووليت حمايت تمام هنرمندان را ندارد و در ثاني حمايت از تمام فيلم‌ها برايمان امكان‌پذير نيست. ما در چارچوپ محتوايي كه بر اساس اهداف سازمان ترسيم كرديم و متناسب با محتواي فيلم‌ها در راستاي جهت‌گيري محتوايي همراهي مي‌كنيم. در تئاتر هم اولويت ما در بخش نمايش، آثار خياباني است. نمايش‌هايي كه در فضاهاي باز شهري اجرا شود. سازمان از گروه‌هايي كه در اين زمينه كار كنند، حمايت جدي مي‌كند چرا كه مخاطب عموم مردم هستند. ما قصد داريم برنامه‌ها را از داخل سالن‌ها به سمت عموم مردم بياوريم و در فضاي باز كارها را انجام دهيم. گروه‌هاي نمايشي كه كارهاي جذاب ارائه دهند، مورد حمايت قرار مي‌گيرند. سياست جديد اين است كه برنامه‌ها در دو حوزه ارائه شوند؛ يك حوزه برنامه‌هاي محدود است و دوم كشاندن برنامه‌هاي هنري و نمايشي به سطح جامعه! ما نمايشي را مي‌خواهيم كه همه بتوانند آن را تماشا كنند و حمايت از ساير گونه‌هاي نمايشي به تناسب جهت‌گيري محتوايي در مرحله بعدي قرار دارد. هميشه نمايش را مادر هنرها مي‌بينيم، نمايش از يك جهت جنبه معنايي و توليد فكر دارد.

برخي از هنرمندان معتقدند كه نگاه يكساني در اين زمينه وجود ندارد آيا در همكاري و حمايت با سينماگران و هنرمندان گزينشي و سليقه‌اي برخورد مي‌شود؟

در سازمان فرهنگي، هنري يك سري ملاك كلي در اصل انقلاب، نظام، رهبري، امام و قانون اساسي وجود دارد كه در اين زمينه‌ها با كسي رودربايستي و تعارف نداريم و مسلما در اين مورد گزينشي برخورد مي‌كنيم، اما در مقام ارتباط، همفكري و تعامل محدوديت قائل نيستيم حتي در مورد كاري كه ممكن است ما تاييد نكنيم، اما توانايي فرد باعث مي‌شود كه اين تعامل و گفت‌وگو برقرار شود. اين نقد هميشه به دستگاه‌هاي فرهنگي وارد است كه در مقام گفت‌وگو و تبادل نظر با همه هنرمندان بي‌توجهي مي‌كنند و سپس انتظار دارند كه كارها خوب پيش برود.

بگذاريد بحث را به سمت و سويي ديگر ببرم. تهران شهر اقوام و زبان‌هاي مختلف است. حفاظت از گويش‌ها و زبان‌ها و تبديل نشدن يكي از آنها به زبان معيار شايد يكي از وظايفي باشد كه به عهده سازمان متبوع شما گذاشته شده است. در اين زمينه چه كرده‌ايد؟

همان طور كه عرض كردم، هدف سازمان گسترش فرهنگ عمومي با تاكيد بر 2 عنصر مشترك شهرنشيني و ديانت است كه برنامه‌ها هم با اين 2 مولفه برنامه‌ريزي مي‌شوند. طبيعي است كه با اين حساب، احترام به گويش‌ها وظيفه ماست، اما كار اصلي ما، تاكيد برمشتركات است.

در پايان مي‌خواهم سوالي بپرسم كه شايد نقطه ثقل اين گفت‌وگو در انتها به شمار رود. فرهنگسرا‌ها و خانه فرهنگ‌ها! اين مراكز ديگر مفهوم كاركردي خود را در ميان مردم يافته‌اند. براي آينده اين مراكز تصميم جديدي نگرفته‌ايد؟

تاكيد اصلي فعاليت سازمان بر فرهنگسراها و خانه‌هاي فرهنگ است و ستاد سازمان، نقش پشتيبان مراكز را بازي مي‌كند. چراكه مخاطب در مراكز يافت مي‌شود. ادامه كار مراكز بر چند اصل استوار است. نخست نصب‌العين كردن اساسنامه در جهت‌گيري فعاليت‌هاست و بايد اساسنامه سازمان، روح حاكم بر فعاليت‌ها باشد.

مديريت فرهنگي، هنري منطقه موظف است با استفاده از مراكز زيرمجموعه خود مانند خانه‌هاي فرهنگ، براي كل منطقه برنامه‌ريزي كند و به نيازهاي نوشونده مخاطبان منطقه خود توجه كند. توجه به تشكل‌هاي اجتماعي تحت نظر سازمان در مناطق و استفاده از ظرفيت ساكنان منطقه بويژه صاحبان انديشه و... از ديگر وظايف مراكز سازمان است. ترديد نكنيد با برنامه‌هايي كه سازمان فرهنگي، هنري پيش رو دارد و با توجه به پيشينه ارزشمند آن، آينده بسيار متفاوت و موثر و انديشمندي خواهد داشت كه اقداماتش در عين حال كه پرمحتوا و جذاب خواهد بود، به طور حتم جماعت كثيري از شهروندان در ارتباطي سازمان يافته و به عنوان اعضاي خانواده اين سازمان، از برنامه‌هاي آن استفاده مي‌كنند و در آنها حضور مي‌يابند. براساس اصلاحاتي مهم در سازمان و با اقداماتي كه در مدل‌هاي كاري ايجاد مي‌شود، قصد داريم تا سازمان را توانمندتر كنيم و هويت غني‌تري به آن ببخشيم كه اين موضوع براي ما بسيار مهم است.

مهدي نورعليشاهي
‌ گروه فرهنگ و هنر



www.mahdipc.tk http://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.comhttp://www.tak-20.com
سایت خدماتی تک بیست



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: