با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید.امیدوارم از وبلاگ من خوشتون بیاد.فقط اگه می خواین از همه ی امکانات وبلاگ بهره ببرید!!!عضو شید. می خوام یه وبلاگ مستقل درست کنم که توش تمام شعرهای که نوشتم رو بذارم.منتظر باشید!
آدرس اصلی:
www.mahdipc.tk
اشاره: امين معلوف، نويسنده فرانسوي لبنانيالاصل كه 17 سال پيش بابت نگارش رمان صخره تانيوس برنده جايزه ادبي گنكور شده بود، امسال جايزه ادبي پرنس آستورياس را كه به نوبل اسپانيا معروف است از آن خود كرد.
جايزهاي كه پيش از اين به خوان رولفو، ماريو بارگاس يوسا، كاميلو خوزه سلا، گونتر گراس، دوريس لسينگ، آرتور ميلر، پل آستر و اسماعيل كاداره اهدا شده است.
مراسم اهداي اين جايزه 50 هزار يورويي و مدالي كه خوان ميرو آن را طراحي كرده به تازگي با حضور وليعهد اسپانيا برگزار شد.
هيات داوران اين جايزه علت انتخاب معلوف را تلاش او براي معرفي فرهنگ مديترانه عنوان و از آثار او با عنوان آثاري كه با استفاده از سمبل به توصيف همزيستي و مدارا در منطقه مديترانه پرداخته، ياد كرده است.
از معروفترين آثار اين نويسنده 61 ساله كه به زبان فرانسه مينويسد كتاب «سمرقند» است. برخي از آثار اين نويسنده روايت رويدادهاي تاريخي جهان عرب است كه كتاب «جنگجوهاي صليبي از وراي چشمهاي عرب» از جمله آنها است.
اين آثار به بيش از 20 زبان ترجمه شده است. معلوف كه در بيروت به دنيا آمده، در پي شروع جنگ داخلي لبنان در سال 1975 به فرانسه مهاجرت كرد و اكنون در پاريس زندگي ميكند.
او پس از دريافت جايزه پرنس آستورياس در گفتوگويي با شبكه خبري يورونيوز، از اين جايزه و همچنين نگاهش به جهان گفته است.
شما برنده جايزه ادبي بنياد پرنس آستورياس شدهايد كه جايزهاي بسيار ارزشمند در اسپانيا و جهان به شمار ميآيد. پيشتر نيز شما جوايز ادبي متعددي را بابت نگارش آثارتان دريافت كردهايد. آيا اين جايزه پرنس آستورياس معناي خاصي در ميان جوايزي كه گرفتهايد براي شما دارد؟ اين جايزه از ديد شما چگونه تعريف ميشود؟
اين جايزه براي من معنا و اهميت بسيار ويژهاي دارد، زيرا رابطه من با اسپانيا رابطهاي بسيار قديمي است. ماجراي اولين رمان من به نام «لئوي آفريقايي» در آندلس آغاز ميشود و آندلس در تاريخ تمدن بشري جايگاه ويژهاي دارد. آندلس جايي است كه تمدنهاي عربي، اسلامي، اسپانيايي، اروپايي، مسيحي و يهودي با هم تلاقي پيدا ميكنند و من اكنون با اين شرايطي كه در جهان برقرار است، احترام ويژهاي به جايگاه آندلس در تاريخ جهان ميگذارم.
شما از گفتوگوي تمدنها صحبت ميكنيد و نه از برخورد و ستيز ميان آنها. اين دقيقا چيزي است كه شما ميخواهيد بگوييد؟
بله. من شخصاً طرفدار نظريه جنگ ميان تمدنها نيستم. حتي اگر اين جنگ در عالم واقع وجود داشته باشد، ما بايد با آن مقابله كنيم. اين سرنوشت محتوم جهان نيست، زيرا ذات روابط ملتها براساس جنگ نيست. وضعيتي كه اكنون وجود دارد، يعني ستيز ميان تمدنها، امري غيرعادي است و بايد از آن گذر كنيم. انسانيت از گذشته به ما رسيده و وظيفه ما است كه آن را به آينده برسانيم و اين امر با جنگ ميان تمدنها تحقق نمييابد.
شما فكر ميكنيد كه اروپا بتواند با گوناگوني قومي و مذهبي خود اين ايده را محقق كند؟
اروپا بايد يك نمونه ارائه كند، زيرا قابليت حل اين مشكل را دارد. ولي من يقين دارم كه ما به گفتوگوي تمدنها اعتقادي نداريم. ما بايد مدام اين موضوع را به مردم و مخصوصا جوانان گوشزد كنيم كه همزيستي مسالمتآميز امري است كه بايد به آن رسيد و هميشه در طول زندگي از آن حرف زد.
جهان امروز به لحاظ مادي پيشرفت كرده، اما به لحاظ معنوي و ذهني رو به جلو حركت نكرده است. در عصر حاضر هم بايد به اين فكر كنيم كه همه زمين، يك سرزمين واحد است
شما از آغاز نوشتنتان تاكنون، 14 رمان نوشتهايد در تمام آثارتان يك خط مشخص ديده ميشود و آن روحيه آشتي و تساهل است. به نظر ميرسد اين پيامي است كه شما ميخواهيد به خوانندهتان منتقل كنيد. آيا اين روحيه آشتي و تساهل كمي براي شرايط امروز جهان خيالي و آرمانگرايانه نيست؟
چرا. شايد كمي خيالي باشد، اما ما امروز به چنين چشماندازي نيازمنديم. جهان امروز به لحاظ مادي كاملا تغيير پيدا كرده، اما به لحاظ معنوي و ذهني پيشرفتي نكرده است. در عصر حاضر هم بايد به اين فكر كنيم كه همه زمين، يك سرزمين واحد است و همه انسانها يك سرنوشت واحد دارند.
ولي شما مدام غرب را بابت اينكه با بخش ديگر جهان غيراخلاقي برخورد ميكند، نقد ميكنيد.
بله، البته غرب ارزشهاي خوب هم دارد، اما در قرون اخير در روابطش با ديگران به اصول پايبند نبوده است. به عبارت ديگر، مثلا انگليس به همان شيوهاي كه در كشور خودش عمل ميكرده و به ارزشها و اصول احترام ميگذاشته، در هندوستان رفتار نكرده است. يا فرانسهاي كه در الجزاير يا ماداگاسكار خود را بروز داد، همان فرانسهاي نيست كه در كشور خودش است. بلژيك در بلژيك با بلژيك در كنگو متفاوت است يا آمريكا رفتار درستي با كشورهاي آمريكاي لاتين يا ديگر نقاط دنيا ندارد.
مثلا در عراق؟
مثلا در همه جا! ارزشها ي انساني را بايد براي همه درنظر بگيرند، نه فقط براي خودشان.
يعني شما روزي كه به عراق حمله شد ناراحت بوديد؟
آن حمله مقدمه رنج و مصيبت بيشتر مردم و آغاز جنگهاي فرقهاي در عراق بود. من بسيار متاثر شدم. چيزي كه در عراق طي اين سالها ديدم مسلما مرا ناراحت كرده است.
شما لبناني، عرب، مسيحي، فرانسوي و اروپايي هستيد. كدام يك از اينها بيشتر با شما منطبق است؟
بگذاريد داستاني را براي شما بگويم. يك روز از يك روستايي ميپرسند كدام يك از فرزندانتان را بيشتر دوست داري. روستايي ميگويد: «آن فرزندم را كه مريض است تا وقتي خوب شود و آن ديگري را كه رفته بيرون تا وقتي بازگردد.» و من هم همين پاسخ را ميدهم. وقتي مشكلي در لبنان پيش ميآيد، من احساس ميكنم بيشتر لبناني هستم و وقتي در اروپا بحراني به وجود ميآيد فكر ميكنم بيشتر اروپايي هستم.